در روایتی دیگر بالاترین و بهترین لذت را لذت زنان میخواند: «الذ الاشیاء مباضعه النساء» (الحر العالمی، ۱۳۸۸، ج ۱۴: ۱۰، همان). اینها نشان دهندۀ قوت غریزۀ جنسی در آدمی است و شریعت اسلامی بدان به خوبی توجه دارد. حال سخن این است که این غریزه با این قوت باید در محیط خانه ارضا گردد و ازدواج بستر سالم آن است.
در همین رابطه در وسائل الشیعه، از امام صادق روایت شده که: «فقال الله عزوجل فاخطبها الی فانها امتی و قد تصلح لک ایضا زوجه للشهوه» خداوند به آدم (ع) فرمود: از حوا نزد من خواستگاری کن، او میتواند همسر و همتایی باشد برای ارضایِ غرایز جنسی (همان: ص ۲، همان: ۲۲۲).
حاصل سخن
با دقت در تاریخ اجتماعی قبل از اسلام و همچنین مقایسۀ آن با دوران پس از اسلام میتوان با قاطعیت گفت که زن قبل از اسلام در محرومیت فراوان بوده، و به هیچ عنوان از جایگاه اجتماعی برخوردار نبوده است. در جامعۀ عربِ قبل از اسلام، مردم برای زنان و دختران ارزشی قائل نبودند و اگر کسی دارای فرزند دختر میشد، او را زنده به گور میکردند. اما بعد از ظهور اسلام با تلاشهای پیامبر ( ص )، تحولی بزرگ درباره زنان صورت گرفت و نگرشهای جدیدی در جامعه به وجود آمد که زن را مورد تکریم و احترام قرار میداد. رسول گرامی اسلام ( ص ) هر گاه فاطمه ( س ) دختر گرامیاش را میدید، او را بسیار گرامی میداشت و پیشانی دخترش را میبوسید، اصولاً احترام و نکوداشت مقام زن در سیره و گفتار اهل بیتِ رسول خدا ( ص ) جلوهای شاخص دارد.
دین مقدس اسلام به عنوان آیین جامع خداوند متعال با ظهور خود شخصیت معنوی و حقوقی زنان را احیا نمود و آنان را در شخصیت انسانی و در راستای گرامیداشت با مردان یکسان دانست و زنان توانستند شخصیت انسانی و هویت واقعی خود را پیدا کنند. اسلام زن و مرد را آفریده شده از یک گوهر میداند و زن را مایۀ تسکین مرد بیان میکند و هیچ امتیازی از لحاظ مبدأ آفرینش، بین آن دو قائل نشده است. طبیعت زن و مرد یکی است و هر دو در مسؤلیت انسانی، مسولیت مشترک دارند.
ازدواج و تشکیل خانواده، نیاز و ضرورتی است که در سایه آن، انسانها میتوانند به رشد و تعالی برسند. بدون شک، ارتباط بین اعضای خانواده، مهم و در سطح اجتماعی تاثیرگذار است. امروزه شاهدیم که صاحبنظران غربی از فروپاشی نهاد خانواده و روند رو به رشد خانوادههای تک والدی احساس خطر میکنند و در صدد یافتن راه حل هایی مناسب برای کاستن از پیامدهای این مسئله هستند.
به همین دلیل دین اسلام با جامعیت خود برای خانواده اهمیت محوری قائل است. زنان و مردان هر یک در سیستم اجتماعی، دینی و تربیتی خانواده، وظیفه و نقشی کلیدی برعهده دارند. از دید اسلام، نقش مهم زن مسلمان در خانواده، تدبیر امور داخلی خانواده و نظارت مسئولانه برای کانون پرمهر است.
ث)وضعیت زن در ایران پس از اسلام
مقدّمه
یکی از ملاکهای مهمِ ارزیابی یک جامعه، توجه و یا عدمِ توجه به زنان و حضورِ آنان در عرصه های مختلفِ اجتماعی است؛ تا جایی که توجه به زن از عواملِ ترقی و عدم توجه به او در جامعه دیدگاهی غیرمترقی و از عللِ عقبماندگی محسوب میشود. همین عدم توجه و کمبود منابع دربارۀ زن ایرانی در گذشته و نقش زنان در مسیر تاریخِ گذشتۀ ایران، خود گواه براین واقعیت است که زن ایرانی نقش مؤثری در تحولاتِ سیاسی و اجتماعی گذشتۀ ایران نداشته و تعداد زنانی هم که نقشی در تاریخِ گذشتۀ ایران ایفا کردهاند، انگشتشمار، و بیشتر در سایۀ شوهر، یا در یک دورانِ کوتاهمدت بر اثرِ وراثت و تصاحبِ تاج و تخت بوده است.
در این مورد باید افزود که نه فقط زنان ایرانی، بلکه زنانِ سایر نقاط جهان هم، در طولِ تاریخ همواره نقش درجه دومی را ایفا نمودهاند و زنانی مانند الیزابتِ اول در انگلستان یا کاترینِ کبیر در روسیه، که به تنهایی و بدون اتکاء به شوهر ابراز شخصیت کرده و در مسیرِ تاریخِ کشور خود و جهان نقش مؤثری ایفا نمودهاند، استثنایی و انگشتشمارند.
از تاریخ سقوط ساسانیان تا پایان دوران قاجاریه که در حدود دوازده قرن از تاریخ ایران را در بر میگیرد، زنِ ایرانی در مسیر تاریخ این کشور نقش چشمگیری نداشته و به جز چند مورد انگشتشمار، زنانی که حتی در موقعیتهایی چون مادر، همسر و خواهرِ پادشاهانِ وقت قرار داشتهاند، اثری در تصمیمات و و اقداماتِ آنان نداشتهاند، و یا اگر نقشی هم در خفا ایفا کردهاند اثر و نشانی از آن در صفحاتِ تاریخ به چشم نمیخورد. در این دورانِ هزار و دویست ساله از تاریخِ ایران زن جز ارضایِ هوسهای مردان، از پادشاه و خلیفه گرفته تا امیر و وزیر نقشی ایفا نکرده، و در بعضی از این دوره ها مانند عصر غزنویان، شاهدبازی و غلامبارگیِ پادشاهان این نقش را نیز از آنان سلب نموده است.
به دلیل نبود منابعِ متقن از وضعیتِ اجتماعی و فرهنگی مردمان ایران در قرون اولیه هجری، ناچار برآن شدیم تا بنایِ این مقال را از ابتدای حکومت غزنویان بگذاریم؛ زیرا به لطفِ دستگاه عظیم تبلیغاتی محمود و مسعود غزنوی و پروراندن بسیاری از شاعران و نویسندگان در دربار، و در رأس آنها ابوالفضل بیهقی، از این دوره اطلاعات خوبی به جا مانده که میتواند راهگشای جویندگانِ علم و دانایی باشد.
ث – ۱) غزنویان
دولتِ غزنوی(۳۵۱ – ۵۸۲ ه. ق.)، یک حکومتِ ترکتبار و مسلمان در بخشی از شرقِ خاورمیانه و جنوبِ آسیای میانه بود؛ اما به عنوانِ مروج و ناشرِ اسلام مورد توجه و تأیید خلافتِ عباسی بود. شهرت این حکومت در جهان، بیشتر به خاطر فتوحاتی است که در هندوستان انجام داده است (زرینکوب ، ۱۳۷۸: ۴۱۰).
ﻏﺰﻧﻮﯾﺎن در ﺳﺮزﻣﯿﻦﻫﺎی اوﻟﯿﮥ ﺧﻮد و ﺑﺎ رﺳﻮم ﺑﻮﻣﯽ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﻪ زن اﻫﻤﯿﺖ ﺑﺴﯿﺎری ﻣﯽدادﻧﺪ؛ اﻣﺎ ﭘﺲ از ﺑﺮﻗﺮاری ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ اﯾﺮاﻧﯿﺎن و ﻓﺮﻫﻨﮓ آﻧﺎن و ﻧﯿﺰ ﺑﺮ اﺛﺮ رواﺑﻂِ ﺗﺠﺎری ﺑﺴﯿﺎر ﻣﺴﺘﺤﮑﻤﯽ ﮐﻪ ﻧﻘﺎط ﻣﺨﺘﻠﻒِ دﻧﯿﺎی اﺳﻼم را ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﻣﯽﺳﺎﺧﺖ، وﺿﻊ ﺗﻤﺪﻧﯽ و ﻧﺤﻮۀ زﻧﺪﮔﯽ ﻣﺮدمِ آﺳﯿﺎی ﻣﺮﮐﺰی و ﻗﺒﺎﯾﻞِ ﺗﺮک دﮔﺮﮔﻮﻧﯽﻫﺎی ﻓﺮاوان ﯾﺎﻓﺖ. ﺑﺮ اﯾﻦ اﺳﺎس، و ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺗﺴﻠﻂ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻗﻮم ﻣﻐﻠﻮب ﺑﺮ ﻗﻮم ﻏﺎﻟﺐ، وﺿﻊ زﻧﺎن ﻧﯿﺰ ﺗﺎ ﺣﺪود زﯾﺎدی ﺗﺎﺑﻊ ﺷﺮاﯾﻂ ﺟﺪﯾﺪ ﮔﺮدﯾﺪ و ﭘﺲ از اﺳﮑﺎن در ﺷﻬﺮﻫﺎ و ﺑﻪ وﯾﮋه زﻧﺪﮔﯽ در ﺣﺮﻣﺴﺮاﻫﺎ، اﯾﻦ دﺳﺘﻪ آزادیهای سابق خود را از دست دادند(بیانی، ۱۳۴۹: ۶۸ ).
یکی از منابعی که اطلاعاتِ بسیار خوبی از وضعیت و جایگاه زنان در دوران غزنوی به دست میدهد، تاریخ بیهقی است. تاریخ بیهقی یکی از نخستین نمونه های نثرِ فارسی و یکی از شیواترین آن است. این اثر، صرفنظر از شهرتِ تاریخی و شایستگیهای ادبی، یکی از غنیترین منابعی است که میتوان دربارۀ زنان در جهانِ ایرانی اسلامی یافت.
بیهقی در طی روایتِ تاریخ آل مسعود، از زنان بسیاری نام میبرد؛ از زنان نیشابور که در کارزارِ میان شهرهایِ طوس و نیشابور حضور داشتند و از خود رشادت نشان دادند؛ «پنج و شش زن در باغهای پایین بیست و اند مرد را از طوسیان پیش کرده بودند و سیلی میزدند» (بیهقی، ۱۳۸۸: ۴۲۴). در این جنگ نه فقط زنان در برابر مردانِ طوس ایستادند، که خود به تنهایی نشان دهندۀ قدرت برتر آنها بود، بلکه زنان به رغمِ تعداد کمتر پیروز هم شدند. از میان زنان خادم از زنی به نام ستّی زرین نام میبرد که خادمِ سلطان مسعود بود و نزدیکی بسیار او به سلطان نشان از درایت و قدرت وی دارد؛ «و این زن سخت نزدیک بود به سلطان مسعود چنانکه چون حاجبهیی شد فرودِ سرای و پیغامها دادی سلطان او را به سراییان در هر بابی» (همان: ۳۸۹ ).
با توصیفاتی که در تاریخ بیهقی مییابیم، به نظر میرسد عروسانِ اشراف بیدفاعترین و ساکتترینِ زنان بودند و آنچه مسلم است اینکه تقریباً تمامِ ازدواجها در تاریخ بیهقی، پیوندهای سیاسی است بین پسران و دختران غزنویان با درباریان یا خاندانهای محلی. بیهقی از بیش از هشت ازدواج در اثر خود سخن میگوید. از جمله: وصلتِ دختران قدیرخان و ارسلانخان به ترتیب با مسعود و پسرش (همان: ۱۸۸، ۴۱۹ – ۴۲۱ ، ۲۰۷ – ۲۰۸، ۲۱۳ – ۲۱۴، ۵۲۷)، ازدواجِ دختران امیریوسف با مسعود و محمد (همان: ۲۴۷ – ۲۴۸)، ازدواجِ دختر باکلیجار با مسعود (۳۸۷ – ۳۸۹، ۳۶۱ ، ۳۲۴) و… که ادامه یافتۀ همان روندی است که در گذشته نیز طی میشده و نشاندهندۀ آن است که آنچه در این میان اهمیت ندارد، رضایتِ دختر است و دست یافتن به اهداف خویش برای مردان از هر چیزی مهمتر و اولیتر.
در بیهقی از زنانِ قدرتمند هم سخن رفته، یکی از این زنان که نقشی پررنگ در به سلطنت رسیدنِ مسعود ایفا کرده، عمۀ سلطان مسعود و محمد، حرّۀ ختلی است. او تنها زنی است که ما نامهای مکتوب از او در تاریخ بیهقی داریم. هنگامی که سلطان محمود درگذشت و وارث مسلم او، محمد را به غزنین فراخواندند، این زن بود که مخفیانه به مسعود نامه نوشت و او را برای در اختیار گرفتن تاج و تخت تشویق کرد (همان: ۱۱).
میتوان گفت که دورۀ غزنوی دورۀ زنان نبوده است، یکی به دلیلِ در پس پرده بودن و دیگری وجود رقیبی به نام غلامانِ زیبارو؛ «غزنویان ترکنژاد بودند و لذا بدیهی است که لواط در نزد ایشان مرسوم بوده است. در این مورد مشهورترین سند، عشق سلطان محمودِ غزنوی به غلام ترکش ایاز است» (شمیسا، ۱۳۸۱: ۳۹ ). دیوانها و کتابهایِ شاعران و نویسندگانِ این دوره مشحون است از ذکر زیباییهای این غلامان زیبارو، و جالب آنکه انواعی نیز داشتند از معشوق لشکری یا لعبت سپاهی تا معشوقِ بنده یا لعبتِ سرایی و ریدکانِ کم سن و سال (همان، ۴۴ – ۴۸).
این معشوقکانِ بیریش حتی در میهمانیها نیز جایِ زنان را در کنارِ مردان پرکردهاند؛ «اگر به مهمانی روی معشوق را با خویشتن مبر و اگر بری پیش بیگانگان به وی مشغول مباش و دل در وی بسته مدار که خود وی را کسی بنتواند خوردن و مپندار که وی به چشم همه کسی چنان درآید که به چشم تو در آمده باشد. و نیز هر زمانی وی را میوه مده و هر ساعتی وی را مخوان و در گوش وی سخن مگوی» (عنصر المعالی، ۱۳۵۲: ۸۴).
شاید اینطور به نظر برسد که مردان بالاخره برای ارضایِ نیاز جنسی خود به زنان متوسل میشدهاند و در این صورت بتوان جایگاهی را برای آنان متصور شد؛ اما همین نیز طبق قاعده و قانونی بوده است «و پیوسته به مجامعت مشغول مباش… اما از غلامان و زنان میل خویش به یک جنس مدار تا از هر دو گونه بهره ور باشی وز دو گونه یکی دشمن تو نه باشند. تابستان میل به غلامان و زمستان میل به زنان کن» (همان: ۸۶ ).
ث – ۲) مغولان
بعد از حملۀ مغول در سال ۶۱۵ ه. ق. به ایران ناامنی و هرج و مرجِ بسیار، سراسر کشور را فراگرفت و ساختمان جامعۀ ایرانی دچار دگرگونیِ فراوان شد (اقبال آشتیانی، ۱۳۸۹: ۴۴ ).
خانوادۀ ایلی مغول کثرت زنان را مطلوب میداشت و فرزندان زیاد مورد توجه بود؛ زیرا وجودشان برای کشت و زرع و دفاع از مرزها و سرزمینهای جدید لازم مینمود. خلاصه آنکه اقتصاد آمیخته به جنگ و شکار فزونی نفوس و نفرات را میطلبید و وجود آنها تضمینکنندۀ موقعیت ایلات بود (سهرابی، ۱۳۵۷: ۷۴ ).
میتوان گفت که ﻣﻐﻮل، ﺳﻨﺖِ ﻧﻔﻮذ زن و ﻧﻘﺶِ ﻓﻌﺎل وی در ﺟﺎﻣﻌﻪ را ﺑﺮای ﻣﻠﻞِ ﺗﺤﺖ ﺗﺼﺮف ﺧﻮد ﺑﻪ ارﻣﻐﺎن آورد. ﻫﺮ ﭼﻨﺪ اﯾﻦ ﺳﻨﺖ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺑﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ و ﻧﻈﺎم اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻫﺮ ﻣﻨﻄﻘﻪای ﺗﺤﻮل و دﮔﺮﮔﻮﻧﯽ ﯾﺎﻓﺖ، ﺑﺎ وﺟﻮد اﯾﻦ، ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﻗﺪرت و اﺳﺘﺤﮑﺎم آن ﺗﺎ ﺣﺪ ﺑﺴﯿﺎری ﺑﻪ آن ﺟﻮاﻣﻊ ﺗﺤﻤﯿﻞ ﺷﺪ. اﯾﺮان ﻧﯿﺰ از اﯾﻦ اﻣﺮ ﻣﺴﺘﺜﻨﯽ ﻧﻤﺎﻧﺪ.
ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ ﭘﺎرﯾﺰی، در ﻣﻮرد ﻓﻀﺎی اﯾﺠﺎد ﺷﺪه ﺑﺮای زﻧﺎن اﯾﺮاﻧﯽ از سوی ﻣﻐﻮﻻن، ﻣﺘﺬﮐﺮ ﺷﺪه؛ «ﺷﺎﯾﺪ زﻧﺎن ﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯽداﻧﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﻘﺮر اﺳﺖ ﺑﺰرﮔﺘﺮﯾﻦ ﺗﺤﻮل اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ در ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ آﻧﺎن ﺑﻪ دﺳﺖ ﺳﺮﺑﺎزان ﻣﻐﻮل ﺻﻮرت ﺑﮕﯿﺮد. ﺗﺤﻮل ﺟﺎﻣﻌﮥ زردﺷﺘﯽ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﮥ اﺳﻼﻣﯽ ﺑﻌﺪ از ﺣﻤﻠﮥ ﻋﺮب، ﻣسألۀ ازدواج ﺑﺎ ﻣﺤﺎرم و ﺳﺪ ازدواج ﻃﺒﻘﺎﺗﯽ را از ﻣﯿﺎن ﺑﺮداﺷﺖ. اﯾﻦ ﺗﺤﻮل، اﻧﻘﻼﺑﯽ ﺑﺰرگ در ﺟﺎﻣﻌﮥ ﺑﺴﺘﮥ اﯾﻦ ﺳﺮزﻣﯿﻦ ﺑﻮد. ﺗﺤﻮل ﺑﻌﺪی زﻣﺎﻧﯽ رخ داد ﮐﻪ ﭘﺎیِ ﺧﺎﺗﻮﻧﺎن ﺗﺮک و ﺳﭙﺲ ﻏُﺰ و ﺑﺎﻻﺧﺮه ﻣﻐﻮل، ﺑﺎ آداب و رﺳﻮمِ ﺧﺎص ﺑﻪ ﺳﺮزﻣﯿﻦ اﯾﺮان ﺑﺎز ﺷﺪ. اﯾﻦ ﺗﺤﻮل، از ﻧﻈﺮ ﺟﺎﻣﻌﮥ اﯾﺮاﻧﯽ ﯾﮏ اﻧﻘﻼب ﻣﺤﺴﻮب ﻣﯽﺷﺪ ﮐﻪ اﺛﺮ آن دﺧﺎﻟﺖﻫﺎی ﮔﺴﺘﺮدۀ زﻧﺎن در اﻣﻮر سیاسی و نفوذ در مراکز مختلف حکومتی بود» (باستانی پاریزی، ۱۳۸۴: ۱۱۳).
لازم به ذکر است که این دخالت زن در امور سیاسی و اقتصادی نشأت گرفته از قوانین و رسوم سرزمین مادری مغولان بود که در آن مرد و زن برابر بودند؛ «در ﻣﻮﻃﻦ ﻣﻐﻮلﻫا، زن دوﺷﺎدوش ﻣﺮد و ﺑﺮاﺑﺮ ﺑﺎ او در ﻓﻌﺎﻟﯿﺖﻫﺎی روزﻣﺮه ﺷﺮﮐﺖ داﺷت، ﻣﻐﻮﻻن ﻫﻤﺴﺮان ﻣﺘﻌﺪدی ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ و اوﻟﯿﻦ آنﻫﺎ ﺑﻪ ﻣﻨﺰله ﺑﺰرﮔﺘﺮﯾﻦ و ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ آﻧﺎن ﺑﻮد. ﻣﺮدان ﺑﻪ ﺟﺰ ﻣﺎدر، ﺧﻮاﻫﺮ، دﺧﺘﺮ و ﻋﺮوس ﺑﺎ ﺗﻤﺎم ﺧﻮﯾﺸﺎن ﺧﻮد ﻣﯽﺗﻮاﻧﺴﺘﻨﺪ ازدواج ﮐﻨﻨﺪ. زﻧﺎن در ﻧﺒﻮد ﻫﻤﺴﺮانِ ﺧﻮد رﺋﯿﺲ ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﻮدﻧﺪ و ﮐﺎرﻫﺎی او را اداره ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ» (بیانی، ۱۳۸۲: ۱۴۸ ).
ث - ۳) صفویه
صفویان دودمانی ایرانی و شیعه بودند که در میانه سالهای ۸۸۰ تا ۱۱۰۱ هجری شمسی بر ایران حکومت کردند. همچنین آنان مذهب شیعه را در کشور به رسمیت شناختند و آن را به عنوانِ عامل همبستگی ایرانیان برگزیدند (غفاریفرد، ۱۳۸۱: ۲۸۴ - ۲۸۶).
در دورۀ صفویه آرامش نسبی و ثبات سیاسی موجب میشود که زندگیِ مردم رونق بیشتری بیابد و وسایل آسایش بیشتری فراهم باشد. همچنین تأکید شاهانِ صفوی بر پیروی از اصول شریعت، الگوهای اسلامی را در امر خانواده و ازدواج بیشتر رایج ساخت.
«خانواده گسترده همچنان مورد توجه است و ازدواجِ زودرس همراه با چندزنی از خصوصیات نظامِ خانوادگی در این دوره بشمار میآید» (سهرابی، ۱۳۵۷: ۸۶ ).
شاهان در این دوره، دارای حرمسرا بودند و این حرمسرا پر بود از زنان عقدی و صیغه و کنیز که به نظر میآید ادامه دهندۀ همان روش ساسانیان در حرمسراداری است؛ عدۀ زنانِ شاه عباس را بین چهارصد تا پانصد نوشتهاند که از این گروه سه یا چهار تن از شاهزادگان، زنان عقدی و رسمی شاه بودهاند و بقیه نیز به عنوانِ صیغه و کنیز در حرمخانه به سر میبردهاند (فلسفی، ۱۳۵۲: ۲۱۴ – ۲۱۵).
رسمی کردن مذهب شیعه برای زنان، خود باعث بعضی از محدودیتها و تبعیضها در دوران صفویه شد؛ یکی از این محدودیتها عزلت نشینی این زنان بود که باعث میشد هر چه بیشتر از صفحه اجتماع دور بمانند و اگر هم میخواستند بیرون بیایند با مقررات خاصی همرا بود. «بستن روبنده و به سر کردنِ چادر که از دوران شاه طهماسب رواج بیشتری یافته بود مورد تشویق قرار گرفت. هر چند برخی از زنان به هنگام جنگ یا سفر بر اسب مینشستند و یا از فنون نیزهپرانی و شکار اطلاع داشتند معهذا زندگی آنان معمولا بیشتر به خوردن و خوابیدن و زائیدنِ کودکان محدود میشد. این قاعدۀ کلی شاملِ زنان شاه نیز میشد و آنها موقع بیرون رفتن از حرمسرا روبنده داشتند و تنها در مواردی که قرق اعلام میشد می توانستند بدون نقاب و چادر، آزادانه حرکت کنند» (سهرابی، ۱۳۵۷: ۹۲).
ث - ۱۴) قاجاریه
قاجاریه یا قاجاریان دودمانی ترکنژاد بودند که از حدود سال ۱۱۷۰ تا ۱۳۰۴ بر ایران فرمان راندند. ایلِ قاجار یکی از طایفههای ترکمان بود که بر اثر یورشِ مغول از آسیای میانه به ایران آمدند.
در دورۀ قاجاریه تحول بارزی در نظامِ خانوادگی ایران مشاهده نمی شود. صیغهگری در این ایام رواج بسیار دارد و خرید و فروش کنیزان آزاد بوده و همخوابی با صاحب، آنان را از قید بردگی میرهاند. اگر اقبال بدانان روی میآورد جزو زنان صیغهای محسوب شده و فرزندان آنها نیز میتوانستند وارث پدر باشند (دروویل، ۱۳۴۸: ۷۵ ).
در این دوره نیز شاهان حرمسرا داشتند و این حرمسراها مملو بود از زنان سوگلی و عقدی و صیغهای و کنیز. این زنان اکثراً زنانِ نگونبختی بودند که از ارضاءِ غرایز طبیعی خویش محروم مانده و به تنعم و آسایش ظاهری، که معمولا در خوبپوشیدن و خوبخوردن خلاصه میشد دلخوش میکردند. دکتر یاکوب پولاک، پزشک اتریشی، که طبیبِ مخصوص ناصرالدین شاه بود، در کتابِ خویش تحت عنوانِ «سفرنامۀ پولاک» به شرایط بد و اسفناک زنان درباری اشاره میکند و به خوبی بدبختی و سیه روزی آنان را مینمایاند. وی مینویسد: «رویهم رفته زندگی و سرنوشتِ زنان شاه به هیچ وجه نمیتواند مایۀ رشک و حسرت باشد. نه تنها از این جهت که شاه غالباً به یکی میپیوندد و از یکی میبرد، بلکه از این بابت که این ها کاملاً جدا از دیگران و تقریباً در اسارت به سر میبرند و علاوه بر این فقط از حداقلِ وسایل زندگی برخوردارند… وای بر آن زنی که اجاقش کور باشد یا در اثر شوربختی بچهاش بمیرد. فقط امید آنها به این بسته است که در پیری از اندرون خارج شوند» (پولاک، ۱۳۶۸: ۱۶۳ – ۱۶۴).
در پسِ پرده بودن و پوشیدگیِ زنان، همچنان مانعِ ایفای نقش اجتماعی و تربیتی زنان در خانواده است و آنان از منزلتِ شایسته خود در خانواده برخوردار نبودهاند. داشتنِ دختر افتخار محسوب نمیشد و اگر دختری به دنیا میآمد، کمتر در موردش صحبت میشد، در حالی که تولدِ پسر با شادی و مسرت همراه بود (سهرابی، ۱۳۵۷: ۹۹ ).
حاصل سخن
با ورود اسلام به ایران و وجود امتیازاتی که این دین الهی برای زنان در نظر گرفته بود، به نظر میرسید که در ایران وضعیت برای زنان از گذشته بهتر شود؛ اما در اکثر موارد این امتیازات خود دستاویزی شد برای دور کردنِ زن از صحنۀ زندگی و اجتماع. اگر اسلام رعایتِ حجاب و دیده نشدن از سوی نامحرم را برای زن لازم دانسته بود، ایرانیان به شیوهای افراطی این موارد را سرلوحه خود قرار دادند و زنان را در پستوی خانهها و حرمسراها حبس کردند تا مبادا از سوی نامحرمان دیده شوند و لکۀ ننگی بر دامنِ غیرتشان بنشیند.
از سوی دیگر در حالی که بالاترین سطحِ پاکدامنی از زنان انتظار میرفت، مردان خود با بهره گرفتن از حربههایی که اسلام در اختیارِ آنان گذاشته بود، به بالاترینِ لذتها دست پیدا میکردند و زنانِ بیچاره را در شرایطی میگذاشتند که برای یک شب راهیابی به خلوتِ این مردان به انواعِ حیله و کلک متوسل شوند؛ از زهرخوراندنِ حریف تا جستوجو برای پیدا کردنِ دختران زیبارو برای مردان و به طبع آن مورد تشویق قرارگرفتن و دیده شدن. حربههایی همچون به مقدارِ لازم زنانِ عقدی داشتن، به مقدار نالازم زنانِ صیغهای داشتن و آزاد بودن بهرهکشی از کنیز و ایضاً در بعضی دوره ها غلامان نیز به این جمع اضافه میشدند.
با همۀ این احوال، در درازنای تاریخِ پر فراز و نشیبِ گذشتۀ ما همواره زنان برجستهای در عرصه های گوناگون سیاست، حکومت، ادبیات و… ظهور کردهاند که خود میتواند تلاشی باشد در برابر خودکامگیهای مردانه و اعتراضِ نسبت به نابرابری و تبعیض جنسیتی. زنانی همچون: مهستی گنجوی، رابعه بنت کعب قُزداری، آبشخاتون، ترکان خاتون، خدیجه خانم (از عوامل تشکیل سلسلۀ قاجاریه)، خیرالنسا بیگم (مادرِ شاه عباس صفوی)، زینب پاشا(سردسته زنانِ نهضت تحریم تنباکو) و جهانملک خاتون دختر جلالالدین مسعودشاه اینجو، شاعری شاهزاده که نسخه های خطی دیوان ۵۵۰۰ بیتی یا به گفتهای ۱۴۰۰۰ بیتی از او در کتابخانهها موجودند (ر. ک فرخزاد، پوران ( ۱۳۷۸ ) دانشنامۀ زنان فرهنگساز ایران و جهان. تهران، زریاب. و کراچی، روحانگیز ( ۱۳۷۴ ) اندیشهنگاران زن در شعر مشروطه. تهران، انتشارات دانشگاه الزهرا، ذیل هر شخصیت ).
ج) نمود آنیما در رمان شمس و طغرا
مقدّمه
«جای تاسف است اگر ادبیات را زبانی بدانیم که باید تفسیر شود و روانکاوی را دانشی توانا بر این تفسیر… این حرفِ معصوم بیرنگ بیمعنا، این «و» که میان روانکاوی و ادبیات قرار میگیرد، بر رابطهای که در دو سویه آن ارباب و بندهای ایستادهاند، پرده میکشد. رابطۀ روانکاوی و ادبیات برخورد دو نیروی برابر و هم توان است. برخورد دو نظام زبانی و دو دانش» (یاوری، ۱۳۷۴: ۵ ).
آیا میان متن و روان همانندی و پیوندی هست؟ آیا ساختارهای روانی و ساختارهای روایی به هم شبیهاند؟ آیا میتوان از چیزی به نام روان جمعی سخن گفت؟ آیا آثار و نشانه های این روان جمعی را میتوان در آفرینشِ هنری و ادبی باز شناخت؟ آیا میتوان تاریخِ روان را نوشت؟ آیا دگرگونیهای عمیقِ اجتماعی قلمروی ناخودآگاهِ روان و فرایندهای ساختارسازِ آن را دگرگون میکند؟ آیا اثر هنری یا متنِ ادبی میتواند سیمایِ انسانِ هم روزگار خود را در خود منعکس کند؟
این پرسشها نمونهای است از پرسشهای بیشماری که نقدِ ادبی روانشناختی– به ویژه نقدِ روانشناختی فرهنگی – با آن روبهرو است؛ پرسشهایی که روانکاوی و ادبیات را، چون دو دانشِ برابر و هم توان، به هم نزدیک میکند و هدف آنها یافتن و بررسیدن همانندیهایی است که میتوان میانِ ساختارهای روایی و فرایندهایِ ساختارسازِ روان که آفرینشِ چنین متنی را ممکن کرده است سراغ کرد.
«پیوند روانکاوی و ادبیات از همان روزهایی آغاز شد که فروید نامهای پر آوازهای چون اودیپ و نرگس، یا یوسف و ساد را فراخواند تا بر مفاهیمِ روانکاوی خود نامی بگذارد و فرضیه های پیچیدۀ آن را به کمک بارِ معنایی آشنای این نامها روشنتر و سادهتر کند. اتفاقی که افتاد، خیلی جالب بود. عقدۀ اودیپ از همتای ادبیاش پر آوازهتر شد و سیمای بیزنگارِ یوسف در غباری فرو رفت که از گرایشِ ناخودآگاه او به سرخوشی و گناه خبر میداد و پاکدامنیاش را درست به اندازۀ شیدایی و رسواییِ نامادری زیبایش، زلیخا، به پرسش میکشید.
بسیاری از مفاهیم و فرضیههایی که با فروید و روانکاوی بر سر زبانها افتاد، امروز دیگر تازه نیست؛ اما در دهه های آغازین قرن که نویسندگانی چون ویلیام فالکنر، جیمز جویس و ویرجینیا وولف داستانهایشان را مینوشتند، هیچ چیز بهتر از دانشِ نوپایِ روانکاوی و بنیانیترین مفهومِ آن، یعنی ناخودآگاهی، برای نشان دادنِ پریشیدگیهای روانی انسانی که با پای نهادن به دورانِ مدرنیته از آرامش و یکپارچگیِ خاطر فاصله گرفته بود، به کارشان نمیآمد» (همان: ۱۷).
ج - ۱) کهنالگوها
ﮐﻬﻦاﻟﮕﻮﻫﺎ ﺳﺎزﻧﺪۀ ﺗﺼﺎوﯾﺮ ذﻫﻨﯽ و ﻧﻤﺎدﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻫﺴﺘﻨﺪ. در واقع این کهنالگوها مفاهیمی مشترک و جهانی هستند که از گذشته های دور، از اجداد بشر، نسل به نسل منتقل شدهاند و در ژرفای ضمیر ناخودآگاه جای گرفتهاند. اﯾﻦ ﺻﻮرتﻫﺎی ازﻟﯽ ﻧﺨﺴﺖ ﺗﻮﺳﻂ روانﺷﻨﺎﺳﺎن ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺖ و ﺳﭙﺲ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﻫﻤﯿﺖ آن در ﺷﻨﺎﺧﺖِ روﺣﯿﺎتِ ﺷﺎﻋﺮان و ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﮔﺎن ﻣﺨﺘﻠﻒ، ﺗﻮﺳﻂ ادبﭘﮋوﻫﺎن ﻣﻮرد ﺗﺤﻠﯿﻞ و ﺑﺮرﺳﯽ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺖ. اﯾﻦ دﺳﺘﻪ از ﺗﺼﺎوﯾﺮ دارای وﯾﮋﮔﯽﻫﺎ و ﺗﻌﺎرﯾﻒِ ﺧﺎﺻﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﻫﻤﻮاره ﺑﻪ ﺻﻮرتِ ﻧﺎﺧﻮدآﮔﺎه در اﺷﻌﺎر و ﻧﻮﺷﺘﻪﻫﺎ اﻧﻌﮑﺎس ﻣﯽﯾﺎﺑﻨﺪ. مهمترین کهنالگوها از نظرِ روانپزشک شهیرِ سوئیسی، کارل گوستاویونگ، عبارتند از: « سایه، پرسونا، خود، آنیما و آنیموس» (شولتز و آلن شولتز، ۱۳۸۷: ۱۲۲).
این صور مثالی برای رسیدن به مرزهای خودآگاهی در نمادهای گوناگون جلوهگر شده و در آثارِ هنرمندان نمود پیدا کردهاند. به نظر میرسد آثار ادبی و هنری، بستر بسیار مناسبی برای تجلی آرکیتایپها است و هنرمند برای ایجادِ یک اثر ماندگار بیشتر از ناخودآگاهش الهام میگیرد. در ﺑﯿﻦ اﯾﻦ ﺻﻮرتﻫﺎی ﮐﻬﻦ و ﻧﻤﻮﻧﻪﻫﺎی ازﻟﯽ، آﻧﯿﻤﺎ و آﻧﯿﻤﻮس از ﻣﻮاردی ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ اﻏﻠﺐ ﺑﻪ ﺻﻮرتِ ﻣﻌﺸﻮق در اﺷﻌﺎر و ﻧﻮﺷﺘﻪﻫﺎ ﺧﻮد را ﻧﺸﺎن ﻣﯽدﻫﻨﺪ. اﯾﻦ ﻣﻌﺸﻮق ﺑﺮ اﺳﺎسِ ﺷﺨﺼﯿﺖِ ﭘﻨﻬﺎن ﺷﺎﻋﺮ و ﻧﻮﯾﺴﻨﺪه ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ ﺟﻠﻮهﻫﺎیِ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. از آنجا که جایگاهِ آنیما و آنیموس در ناخودآگاه است، میتوان تأثیر این کهنالگوی مهم را بر آثار ادبی یا هنریِ بسیار ارزشمند و ماندگار و بر ذهن و زبانِ خالق اثر مشاهده کرد. به اعتقادِ یونگ خاستگاه آثاری از این دست، لایه های ژرف ناخودآگاه جمعی است که منبع کشف و شهود و الهام نویسنده و هنرمند است. اﻟﺒﺘﻪ ﺷﺮاﯾﻂ ﺧﺎص اﺟﺘﻤﺎع و ﺗﺤﻮﻻت ﻣﺨﺘﻠﻒ در وﺟﻮد ﺷﺎﻋﺮ یا نویسنده ﻧﯿﺰ ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ ﺑﺮ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﮕﺮش وی درﻣﻮرد اﯾﻦ ﻧﯿﻤﻪ ﭘﻨﻬﺎن ﺗﺄﺛﯿﺮگذار ﺑﺎﺷﺪ.
ج - ۲) آﻧﯿﻤﺎ و آﻧﯿﻤﻮس ﭼﯿﺴﺖ؟
در ﺑﺤﺚ از ﮐﻬﻦاﻟﮕﻮﻫﺎ، آﻧﯿﻤﺎ و آﻧﯿﻤﻮس ﺑﻪ ﻃﻮر دﻗﯿﻖ ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﯾﻮﻧﮓ و ﻫﻤﮑﺎراﻧﺶ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ و در زﻣﯿﻨﮥ ﻣﻌﺮﻓﯽ اﯾﻦ دو ﭘﺪﯾﺪۀ روانﺷﻨﺎﺳﯽ، ﻣﻘﺎﻻت ﻣﺘﻌﺪدی ﻧﮕﺎﺷﺘﻪ ﺷﺪه اﺳﺖ. ﺿﻤﯿﺮ ﻫﺮ اﻧﺴﺎن از دو ﺑﺨﺶ ﺧﻮدآﮔﺎه و ﻧﺎﺧﻮدآﮔﺎه ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﺪه اﺳﺖ؛ ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ اﻧﺴﺎن ﺑﺴﯿﺎری از اﻣﻮر را ارادی و ﺑﺴﯿﺎری دﯾﮕﺮ را، ﺑﯽآن ﮐﻪ ﺧﻮد ﺑﺨﻮاﻫﺪ، اﻧﺠﺎم ﻣﯽدﻫﺪ. ﻫﺮ زن و ﻣﺮدی در وﺟﻮدِ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﺎ ﻋﻨﺼﺮ دﯾﮕﺮی ﮐﻪ از ﺟﻨﺲ ﻣﺨﺎﻟﻒ اﺳﺖ، در ارﺗﺒﺎﻃ اند. اﯾﻦ دو ﺗﺼﻮﯾﺮ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ روح و ﻻزمۀ وﺟﻮد ﻫﺮ ﺷﺨﺺ اﺳﺖ. ﻫﺮ ﭼﻪ ﻓﺮد ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺗﺤﺖِ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﻧﺎﺧﻮدآﮔﺎه ﻗﺮار ﮔﯿﺮد، اﯾﻦ ﺗﺼﺎوﯾﺮ در وی ﻧﻤﻮد ﺑﯿﺸﺘﺮی ﻣﯽﯾﺎﺑﻨﺪ.
شکل (۲-۴) معاملات بازار بالقوه برای تولید کننده ها را نشان می دهد.
شکل (۲-۴): معاملات بالقوه برای تولید کنندگان ]۱۵ [.
۲-۴ مشارکت VPP در بازار برق
مطابق شکل (۲-۴) دو نوع معاملات بازار بالقوه برای VPP می توان در نظر گرفت. در نوع اول آنها فقط می توانند در بازار DisCo مشارکت کنند و در نوع دوم می توانند در هر دو نوع بازار DisCo و عمده فروشی مشارکت کنند. از نقطه نظر اپراتور VPP نوع دوم نسبت به اول جذابتر است چون فرصتهای اقتصادی جدیدی برای VPP در بازار عمده فروشی را فراهم می کند. از نقطه نظر DSO که مسئول فراهم کردن سرویسهای محلی و نیمه محلی در بازار توزیع است، نوع اول مطلوبتر از نوع دوم است. مثلاً فرض شود DSO باید توان راکتیو مورد نیاز برای شبکه ی توزیع را به صورت محلی فراهم کند. در حالت دوم ممکن است VPP مجبور شود وارد بازار عمده فروشی شود. در این شرایط ممکن است DSO برای فراهم کردن توان راکتیو مورد نیاز با کمبود منابع محلی مواجه شود. از نقطه نظر چارچوب تنظیم بازار نوع اول آسانتر از نوع دوم است. در نوع دوم الزام VPP در بازار عمده فروشی نباید منجر به نا امن شدن بازار توزیع شود. این باعث افزایش پیچیدگی مدیریت سیستم می شود.
اگرچه در این حالت بازار رقابتی تر و پویا تر است، ولی پیچیدگی ساختار و کنترل سیستم آن به شدت افزایش خواهد یافت.
چون VPP برای مشارکت در بازار عمده فروشی به آگاهی در مورد شبکه ی محلی نیاز دارد، DSO می تواند واسطه ی خوبی بین VPP و بازار عمده فروشی باشد. به عبارت دیگر، DSO می تواند انرژی و ظرفیت VPP را جمع کند تا در ناحیه ی کنترل DisCo استفاده شود، یا در بازار عمده فروشی معامله شود و یا در مدیریت سیستم انتقال مشارکت داشته باشد. در این شرایط DisCo می تواند یک شریک برای بازار عمده فروشی با دو نقش متفاوت (یک تولید کننده ی انعطاف پذیر یا یک مشتری انعطاف پذیر) باشد.
۲-۵ استراتژی بهینه قیمت دهی VPP در بازار عمده فروشی
برای نحوه حضور نیروگاه های مجازی در بازار برق باید مدلهای مختلف و ساختار های مختلف شرکت توزیع مورد بررسی گیرند]۲ [.
مدل انحصاری را می توان به دو مدل تقسیم نمود:
۱) در مدل انحصاری کامل، شرکت های توزیع مالک و بهره بردار تجهیزات توزیع بوده و با اختیار داشتن آنها وظیفه تامین برق مصرف کنندگان متصل به خود را برعهده دارند. در این حالت دسترسی آزاد به سیستم وجود نخواهد داشت و بدین ترتیب شرکت توزیع، انحصار فروش برق به مصرف کنندگان متصل به شبکه خود را در اختیار دارد و با شرکت در بازار برق، توان الکتریکی مورد نیاز خود را از بازار عمده فروشی خریداری و از طریق شبکه انتقال دریافت می کند. در این مدل امکان فروش برق DG های مالکان خصوصی وجود ندارد و حتماً باید DGها، تحت پوشش شرکت توزیع باشند]۳۷ [.
۲) در مدل دیگر شرکت های توزیع گرچه حق مالکیت و بهره برداری از منابع تولید پراکنده را در اختیار دارند، اما با ایجاد دسترسی آزاد به شبکه، امکان ورود برای تولید کنندگان خصوصی فراهم شده تا با نصب منابع خود و فروش توان به شرکت توزیع یا فروش از طریق قرار دادهای دو جانبه با مصرف کنندگان، فعالیت اقتصادی انجام دهند. در این حالت شرکت توزیع بهره برداری از منابع را به گونه ای انجام می دهد که هزینه های سیستم کمینه شود. در حالت رقابتی که معمولا ًبا تحقق یک مدل رقابت کامل در بازار برق تشکیل می شود، شرکت های توزیع مالک و بهره بردار شبکه توزیع می باشند. در این حالت سیستم توزیع همانند سیستم انتقال عمل خواهد کرد. بنابراین شرکت تنها وظیفه (ISO) های توزیع مانند بهره بردار مستقل سیستم انتقال توان و سرویس دهی به مشترکین را خواهند داشت. در نتیجه، شرکت توزیع بصورت بهره بردار مستقل در سطح عمل خواهد کرد. در این حالت تامین برق مشترکان(DSO) توسط نهاد های خرده فروش صورت خواهد گرفت که امکان دسترسی آزاد و بدون تبعیض به شبکه بر ای آنها فراهم شده است.
در این حالت محیط کاملاً مقررات زدایی شده و فروش انرژی به مصرف کنندگان از بهره برداری، تعمیرات و توسعه شبکه توزیع جدا شده و خرده فروشان در فروش انرژی با یکدیگر رقابت می کنند. البته ممکن است یکی از این خرده فروشان متعلق به شرکت توزیع محلی باشند. در این ساختار شرکت توزیع، بهره برداری و تعمیرات را به هدف کاهش تلفات و ارائه سرویس و خدمات مناسب به استفاده کنندگان از سیستم توزیع صورت خواهد داد. در چنین فضایی، مالکان خصوصی منابع تولید پراکنده هستند که در قالب نیروگاه مجازی امکان شرکت در بازار، احداث و بهره برداری از این منابع با هدف حداکثر کردن سود کل نیروگاه مجازی را دارند. در مدل رقابت کامل، نیروگاه مجازی به عنوان یک خرده فروش و یا یک عمده فروش می تواند در بازار برق حضور داشته باشد. حضور در بازار عمده فروشی به مقدار توان تولیدی و بار بستگی دارد]۳۹ [.
۲-۵-۱ مدل اقتصادی برای ارائه پیشنهاد تولید در بازار برق با بهره گرفتن از استراتژی تعادلی نش-SFE
شرکت های تولیدی و یا به عبارتی بازیگران بازار برق مى توانند استراتژی پیشنهاد خود را براساس ۴ مدل اقتصادی مرسوم نشان دهند. این مدل ها عبارتند از: مدل برترند، مدل نش- SFE، مدل کورنات و مدل استکلبرگ.
در مدل رقابت برترند، تولیدکنندگان قیمتی را پیشنهاد می دهند که در آن تمایل دارند همه ظرفیت خود را عرضه کنند، یعنی یک منحنی عرضه افقی.
در مدل رقابت کورنات، شرکت کنندگان کمیتی را که می خواهند تولید کنند را پیشنهاد می دهند و قیمت با تقاضا تعیین می شود، یعنی منحنی عرضه عمودی است. در رقابت SFE ، تولیدکنندگان تابعی را پیشنهاد می دهند که مقداری را که تمایل دارند در هر قیمت تولید کنند به دقت نشان می دهد، آن ها برای تولید بیشتر، قیمت بیشتری را درخواست می کنند، یعنی منحنی عرضه آن ها شیب مثبتی دارد. این نشان می دهد که رقابت های برترند و کورنات دو حالت کرانه ای رقابت تابع عرضه هستند.
تعادل نش SFE-پرکاربردترین مفهوم تحلیلی برای شبیه سازی عددی بازارهای برق است ]۳۹ [. این مدل برای تقریب مدل های دارای توابع عرضه پیوسته به کار می رود. جذابیت این روش این است که بازار لحظه ای را با نیازهای تحلیلی و محاسباتی ساده مدل می کند. به علاوه قدرت واقعی این روش هنگامی مشخص می شود که بار سیستم بطور قطعی مشخص نباشد. در این حالت، می توان توابع عرضه را طوری پیشنهاد داد که برای هر تحقق بار، نقطه ای متناظر بر روی آنها به عنوان نقطه تعادل نش وجود داشته باشد.
۲-۵-۲- مدل اقتصادی برای ارائه پیشنهاد در بازار برق براساس مدل غیر تعادلی
ابداع یک استراتژی پیشنهاد خوب برای یکی از شرکت کنندگان در بازار جهت به حداکثر رساندن سود بالقوه بسیار مهم است]۳۹ [. یک پیشنهاد حاوی اطلاعاتی در مورد اینکه یکی از شرکت کنندگان در بازار با چه میزان توان، با چه قیمتی، در کدام ناحیه و در چه زمانی برای خرید و یا فروش آمادگی تمایل دارد، می باشد. یکی از مدلهای توسعه یافته برای طراحی استراتژی پیشنهاد قیمت مدل غیر تعادلی PBUC[20] (برنامه ریزی مشارکت واحدهای تولید مبتنی بر قیمت) می باشد]۳۲-۲۹ [. در این رویکرد ، دقت پیش بینی قیمت بازار می تواند بر روی راه حل PBUC تاثیر مستقیم بگذارد.
PBUC یک رویکرد مناسب برای پیشنهاد دهی در بازارهای متعدد (انرژی و خدمات جانبی) است و می تواند اثرات زمانی و متغیرهای عدد صحیح مانند حداقل زمان فعالیت / توقف و افزایش محدودیت های تولید را در نظر گیرد.
تفاوتهای مهم استراتژی پیشنهاد [۲۱]Genco سنتی وVPP بر اساس مدل PBUC به شرح زیر می باشد:
۱) Genco سنتی تنها یک تولید کننده است اما VPP ممکن است یک نهاد با نقش دوگانه از جمله تولید کننده و مصرف کننده در جهت تبادل قدرت با شبکه بالادست را داشته باشد.
۲) در استراتژی پیشنهاد دهی Genco سنتی با بهره گرفتن از مدل عدم تعادل در پیش بینی قیمت ها در بازار، قید ایجاد توازن میان عرضه تقاضا وجود ندارد، اما این قید برای VPP مهم است.
۳) بر خلاف Genco سنتی، DER که متعلق به VPPمی باشد ممکن است به نقاط مختلف شبکه توزیع متصل شود؛ بنابراین ویژگی های شبکه (توپولوژی شبکه ، امپدانس ، تلفات و قیود) بر چگونگی ساخت پیشنهاد قیمت دهی VPP تاثیر دارد. در نتیجه، VPP قیود را هم برای شبکه و هم برای DER، زمانی که ارائه ی پیشنهاد برای بازار باشد در نظر می گیرد.
با توجه به مطالب ذکرشده، مدل پیشنهادی برای استراتژی پیشنهاد VPP همان مسئله برنامه ریزی مشارکت واحدهای تولید مبتنی بر قیمت [۲۲](SCPBUC) می باشد .
۲-۵-۳ راهبردهای SCPBUC برای VPP
VPP یک پیشنهاد (از جمله قیمت و مگاوات) جهت تبادل توان با بازار برق در جهت پیشنهاد مناقصه، ظرفیت آن و رزرو بازار برای پیش بینی قیمت های بازار و سپس برنامه ریزی DG ، تعیین وضعیت شارژ و دشارژ ذخیره کننده های الکتروشیمیایی و انتخاب گزینه های وقفه براساس قیمت های پیش بینی شده در حالی که تمام جنبه های اقتصادی و فنی در نظر گرفته شده است می سازد.
تابع هدف مساله قیمت دهی، به حداکثر رساندن سود کل VPP( هزینه - درآمد) به دست آمده در بازار انرژی و ذخیره و همچنین فروش برق به مصرف کنندگان نهایی است. بازار برق می تواند به شکل یکنواخت یا بصورت پیشنهادی، تعیین شود. فرض می شود که بازار رزرو چرخان بر اساس پیشنهادهای ظرفیت تعیین می شود.
در مرجع ]۳۷ [از مدل عدم تعادلی جهت ارائه ی پیشنهاد نیروگاه مجازی به بازار استفاده گردیده است که از نقاط قوت آن به شمار می رود. این مدل قیود نیروگاه را در زمانی که نیروگاه مشتمل بر واحدهای زیادی باشد، به خوبی در بر می گیرد. از دیگر نکات مرجع فوق می توان به فقدان تاثیر عدم قطعیت ها بر شاخص های مساله اشاره نمود.
۲-۶ استراتژی قیمت دهی نیروگاه گیرنده ی قیمت تحت عدم قطعیت قیمت
نحوه قیمت گذاری VPP ویژگی های یک قیمت گذاری مناسب را در سیستم های قدرت دارا می باشد. این قیمت گذاری منصفانه، عملی و قابل توضیح است. علاوه بر این، این روش قیمت گذاری انگیزه لازم برای حرکت شرکت کنندگان بازار به سوی کاهش هزینه عملکرد سیستم در آینده را فراهم می نماید. در این بخش فرض شده است که قیمت دارای عدم قطعیت می باشد و ابزار مناسبی جهت پیش بینی ساعتی قیمت های روز بعد برای استفاده در تابع چگالی احتمال وجود دارد]۳ [.همچنین فرض می شود که قیمت دهی بازار به صورت روزانه است و تولیدکنندگان و مصرف کنندگان منحنی پیشنهاد خود را به صورت ساعتی ارائه می نمایند؛ این منحنی شامل بلوک های انرژی و قیمتهای مربوط به آن است]۳۸ [. همچنین این فرض وجود دارد که در هر ساعت، هر ژنراتور باید تمام توان خود را به صورت یک یا چند بلوک انرژی به همراه قیمت احتمالی مربوط به آنها را ارائه دهد.
مراحل تحلیل این روش به صورت زیر می باشد:
ابزار مناسبی جهت پیش بینی قیمت برای تخمین رابطه تابع چگالی احتمال با قیمت های انرژی ساعتی روز بعد وجود دارد.
مساله برنامه ریزی با بهره گرفتن از نتایج اطلاعات قیمت احتمالی گام ۱ فرمول بندی می شود.
حل مساله فرمول بندی شده در گام ۲ قوانینی ساده و آگاهانه برای استراتژی قیمت دهی را می دهد.
در بازار برق، مورد مطالعه مشتمل بر بازارهای انرژی و ذخیره چرخان می باشد که نیروگاه مجازی مورد بحث به عنوان نیروگاه گیرنده قیمت[۲۳] در آن مشارکت می نماید.
در مرجع]۳۸ [تنها از عدم قطعیت قیمت جهت مدلسازی و ارائه ی پیشنهاد تولید نیروگاه مجازی استفاده شده است و عدم قطعیت بر سایر پارامترها اعمال نگردیده است. همچنین مباحث مربوط به دستکاری قیمت ها توسط شرکتهای تولید برق و اعمال قدرت بازار درنظر گرفته نمی شود.
۲-۷ جمعبندی
چنانچه که در این فصل اشاره شد، در مرجع ]۳۷ [، مدلی برای تدوین استراتژی پیشنهاددهی تولید VPP به بازار عمده فروشی برق ارائه شده است که در آن مسئله بهینه سازی موردنظر، یک مسئله برنامه ریزی مشارکت واحدهای تولید مبتنی بر قیمتPrice Based Unit Commitment (PBUC) می باشد، ضمن اینکه قید توازن عرضه و تقاضا و قیود امنیت VPP نیز در مسئله در نظر گرفته شده است. شایان ذکر است در مدل اشاره شده قیمتهای بازار در دوره مورد مطالعه بعنوان اطلاعات ورودی بدون خطایی در پیش بینی در اختیار است. به عبارت دیگر استراتژیهای VPP در غیاب عدم قطعیت در قیمت و تقاضای پیش بینی شده تدوین شده است.
همچنین در مرجع]۳۸ [به چگونگی قیمت دهی نیروگاه گیرنده ی قیمت با در نظر گرفتن عدم قطعیت قیمت اشاره گردید. جهت مدلسازی عدم قطعیت، از تابع چگالی احتمال استفاده شده است. در این روش، ضرورت بررسی قیمت دهی به گونه ای است که بازار به صورت روزانه در نظر گرفته می شود و تولیدکنندگان و مصرف کنندگان منحنی پیشنهاد خود را به صورت ساعتی، در بلوکهای انرژی و قیمت عرضه می نمایند.
فصل سوم
مدلسازی مسئله ی استراتژی بهینه مشارکت نیروگاه مجازی در بازار برق و معرفی روش حل
۳-۱ مقدمه
از گامهای اساسی و مهم در تحلیل مسائل، شناخت ابعاد و ویژگی های آن می باشد. این ابعاد با توجه به زمینه ی مورد بررسی می تواند متفاوت باشد. به عنوان مثال نحوه ی مدلسازی، دوره ی برنامه ریزی، انتخاب نوع الگوریتم جهت حل مساله و…از جمله مفاهیم کاربردی می باشند. در این فصل به مفاهیم اساسی جهت شبیه سازی و تحلیل مساله پرداخته خواهد شد و نتایج شبیه سازی در فصل بعدی ارائه می گردد.
همچنین به تعاریف شبکه های مورد بررسی و تابع هدف و قیود مربوطه نگاهی خواهیم داشت. شبکه ی مورد بررسی مشتمل بر دو شبکه می باشد که از روابط موجود در فصل دوم، مربوط به مدل عدم تعادلی جهت شبیه سازی شبکه ی اول استفاده می گردد و روابط مربوط به شبکه ی دوم، در این فصل موجود می باشد.
پس از پایان جنگ سرد در ۱۹۹۰ از اهمیت و حساسیت دریای ساراگاسو به عنوان «هارتسی» جهان کاسته شد و به مرور نقش خلیج فارس، تنگه هرمز، دریای مکران (که عمان خوانده میشود)، دریای کوروش (که آن نیز به غلط دریای عربی خوانده شده)، و دریای قزوین (که خزر خوانده میشود)، در جهان برجسته شد. از آنجا که این آبها، در جوار ایران و بخشهای عمده آن، متعلق به ایران هستند و تحت نفوذ جمهوری اسلامی میباشند، لذا «هارتسی» از اقیانوس اطلس شمالی به سواحل جنوبی و شمالی ایران منتقل شد.
پنجاه سال قبل، فاصله میان قلب حیاتی سرزمین جهانی با قلب حیاتی دریای جهانی بیش از ۱۰٫۰۰۰ کیلومتر بود، امّا اکنون این دو در یک نقطه بر هم منطبق شدهاند، در ایران. یعنی امروز جمهوری اسلامی ایران همزمان هم قلب حیاتی سرزمین جهانی است، و هم قلب حیاتی دریای جهانی، و حداقل تا پنجاه سال آینده این موقعیت برای ایران محفوظ است.
۳. فضای ایران نیز آئرواستراتژیک است و پس از منطقه فضایی تحت کنترل نوراد (فرماندهی عالی دفاع هوافضایی آمریکای شمالی) ، دومین منطقه فضایی حساس جهان است.
۴. از نظر قدرت اقتصادی، موقعیت ژئواکونومیک و هیدرواکونومیک ایران، بسیار حساس است. شریانهای انرژی فسیلی جهان همچون رگهای این قلب تپنده، از جوار ایران، به اعضا و جوارح جهان پمپ میشود. بازار منطقه، بازار هدف کالاهای شرق و غرب است. همچنین منابع زیرزمینی منطقه، منابع اقتصاد استراتژیک کشورهای مختلف است.
۵. از نظر قدرت سیاسی، در محیط استبدادی و استعمارزده منطقه، موقعیت ژئوپلیتیک ایران، به دلیل وجود حکومت مستقر و مستقل، بسیار حائز اهمیت است. غرب تلاش میکند در تبلیغات خود دولت ترکیه و دولت غاصب و جعلی اسراییل را تنها دموکراسیهای منطقه بخواند و زیر بار فشار روانی اتهام حمایت از دولتهای مرتجع و استبدادی کشورهای عربی، رژیم اسراییل را نماد دموکراسی واقعی بخواند. حال آنکه جمهوری اسلامی بهعنوان یگانه حکومت مردم سالاری دینی در جهان، از حیث استقلال سیاسی میدرخشد و این موضوع که حکایت از عدم تعهد واقعی به قدرتهای بیگانه دارد، موقعیت ایران را در منطقه و جهان حائز اهمیت روز افزون نموده است. اکنون ایران بازیگری مهم در پهنه منطقه است که در معادلات جهانی نمیتوان آن را نادیده گرفت.
۶. از نظر فرهنگی، موقعیت ژئوکالچر ایران بسیار ممتاز است. ایران امروز با یک دامنه فرهنگی فارسی زبانان
از کردستان عراق تا افغانستان و قلب آسیای میانه، نفوذ فرهنگی دارد. همچنین با یک دامنه فرهنگی شیعی، از افغانستان و پاکستان در شرق، تا عراق و لبنان در غرب و آذربایجان در شمال و بحرین در جنوب، نفوذ مذهبی چشمگیری دارد. تأثیر این نفوذ را میتوان در معادلات فرهنگی، سیاسی و نظامی منطقه جنوب غرب آسیا دید.
۷. از نظر اجتماعی، موقعیت ژئوسوشال ایران، با توجه به تنوع اقوام و طوایف گوناگون، جمعیت مناسب و نیروی جوان، موقعیتی ممتاز است.
۸. از نظر نظامی نیز، موقعیت ژئومیلیتاری و همچنین هیدرومیلیتاری ایران، از حیث قدرت بازدارندگی زمینی، دریایی، موشکی، و عملیات ویژه، یکی از استثناییترین موقعیتهای اقتدار نظامی منطقهای را برای کشور در ۳۰۰ سال اخیر پدید آورده است.
این موقعیت ایران، قطعاً پیامدهایی در عرصه بینالمللی دارد. پرسش این است که این موقعیت، متضمّن چه نتایجی در سطح جهان است؟
اگر نظام جهانی یک پیکر واحد در نظر گرفته شود، جمهوری اسلامی ایران، قلب این پیکره جهانی محسوب میشود. در مقابل، آمریکا طیّ نیم قرن تلاش نموده است تا به مغز جهان تبدیل شود. اکنون ایالات متحده، با وجود سازمان گستردهای همچون «NSA» توانسته است به ایجاد اینترنت در جهان مبادرت نموده و حافظه جهان را در ۹ هکتار مساحتی که سوپر کامپیوترهای آژانس امنیت ملی آمریکا (NSA) در زیرزمین اشغال کردهاند، پدید آورد. این حافظه جهانی، روزانه سه میلیارد پیام را دستهبندی و ذخیره میکند.
موقعیت ایران به عنوان قلب در کنار موقعیت آمریکا به عنوان مغز این پیکره، شرایطی را پدید آورده که در بدن یک انسان میتوان دید: قلب انسان بدون مغز، زنده میماند، مانند بیمارانی که مرگ مغزی میشوند، امّا مغز انسان، بدون قلب او زنده نمیماند. موقعیت استراتژیک جمهوری اسلامی ایران متضمن سه نکته است:
الف ـ در میان ۲۰۰ کشور جهان، جمهوری اسلامی قلب جهان «Global heart» محسوب میشود.
ب ـ آمریکا مغز جهان«Global brain» محسوب میشود.
ج ـ قلب، بدون مغز زنده میماند، امّا مغز بدون قلب زنده نمیماند.
به یک نکته باید توجه داشت و آنهم اینکه وقتی کشوری دارای موقعیت جهانی است، بهعنوان ثقل جهانی یا منطقهای عمل میکند. مانند آمریکا، که چون موقعیت جهانی دارد، لذا خود را مرکز عالم میپندارد و سایر نقاط و مناطق را با خود میسنجد. برای نمونه، در قاعده «مرکز ـ پیرامون» که آمریکا خود را مرکز عالم میشناسد، در یکصد سال اخیر، جزیره جهانی یا قارههای به هم پیوسته آسیا ـ اروپا را که در موقعیت شرق آمریکا قرار دارند، با نام کلّی «خاور» میشناسد، سپس آن را به سه قسمت: خاورنزدیک، «خاورمیانه» و خاوردور تقسیم میکند. در یک صد سال اخیر که منطقه ما از سوی آمریکاییها خاورمیانه خوانده شده است، هر یک از مردم این منطقه که واژه خاورمیانه را برتافته و بازگو کند، در واقع پذیرفته است که در حاشیه قطب! عالم امروز، یعنی آمریکا قرار دارد. حتی در ۶ سال اخیر، آمریکا تلاش نمود با طرح خاورمیانه بزرگ، ابعاد آنچه را در یکصد سال گذشته توسط آدمیرال آلفرد ماهان تعریف شده بود، گسترش دهد.
موقعیت جمهوری اسلامی بهعنوان «هارتلند» جهان، در برابر موقعیت آمریکا به عنوان «برینلند» جهان، مفهوم خاورمیانه را متزلزل ساخته است و اکنون این پرسش مطرح است که «شرق میانه چه کشوری؟!». مانع اصلی طرح خاورمیانه بزرگ، جمهوری اسلامی بوده است، و لذا موقعیت فعلی ایران، به عنوان «قطب جهان خداگرا» و همچنینهارتلند جهان، نظام بینالملل را وارد صورت بندی جدیدی نمود که در سوی دیگر آن، آمریکا به عنوان «قطب جهان بشرگرا» و برینلند جهان مطرح است. اکنون اگر کسی آمریکا را به تبع موقعیت آن مرکز عالم اومانیسم بداند، مفاهیمی همچون خاور نزدیک، خاورمیانه و خاور دور موضوعیت دارند، امّا هنگامی که موقعیت ایران کنونی، آن را مرکز عالم خداگرا قرار داده، میتوان از باخترنزدیک (کشورهای اروپایی ارتدوکس و کاتولیک) ، باخترمیانه (کشورهای پروتستان مرکز و شمال اروپا با محوریت آلمان) و باختردور (کشورهای آنگلوساکسن، شامل انگلیس، آمریکا، کانادا، استرالیا و نیوزیلند) نام برد.
چه عواملی این موقعیت ایران را تهدید میکند و آن را میفرساید؟
عوامل متعددی به عنوان تهدید این موقعیت ایران مطرح هستند. فهرست بلندی از تهدیدهای غربیها علیه جمهوری اسلامی وجود دارد که همواره در تلاشاند تا این موقعیت را متزلزل، نابود و بیاثر سازند: سکتاریزاسیون (فرقهگرایی)، بالکانیزاسیون (تجزیه سرزمینی)، گلوبالیزاسیون (ذوب در نظام سیاسی، اقتصادی و فرهنگی غرب به بهانه جهانیسازی)، واتیکانیزاسیون (تحدید نهاد ولایت فقیه)، لیبرالیزاسیون فرهنگی و اقتصادی، سکیولاریزاسیون، ایندیویدوآلیزاسیون تربیتی، امانیزاسیون اعتقادی، پرنوکراتیزاسیون سیاسی، الیناسیزاسیون اجتماعی و هویت زدایی به ویژه در نسل جوان و موارد دیگری.
راههای مقابله با این تهدیدها کدامند؟
بخشی از این تهدیدها باید توسط نهادهای حکومتی و دولتی خنثی شوند، و بخشی نیز توسط مردم. امّا یک نکته میان هر دو مشترک است و آن هم «نیاز به بصیرت» است.
اگر مردم و حکومتمداران ندانند که کشور چه جایگاه و موقعیت ممتازی دارد و از وجود چنین نعمتی غفلت کنند، یقیناً آن را از کف خواهند داد. از سوی دیگر اگر این موقعیت را نشناختند، قطعاً متوجه تهدیدها و آسیبهای آن نیز نخواهند بود که این غفلت موجب خسارتها و فجایع جبران ناپذیری خواهد شد. لذا بصیرت حکومت و مردم، عامل اساسی خنثیسازی این تهدیدها و حفظ این موقعیت ممتاز به عنوان میراثی برای نسلهای بعدی است.
این موقعیت چه ربط و نسبتی با حوزه فکری و فرهنگی ایران اسلامی ـ شیعی پیدا میکند؟
موقعیت ژئوکالچر ایران امروز، عمیقاً متاثر از فرهنگ شیعی ایران است. اگر این فرهنگ نبود، انقلاب اسلامی ایران نیز نبود و حداکثر در حدّ یک انقلاب ملی رقم میخورد.
انقلاب اسلامی ایران، جهان را از حالت دوقطبی درون پارادایم اومانیسم (بشرگرایی) که جهان را به دو قطب: لیبرال کاپیتالیسم غرب و سوسیالیسم شرق تقسیم میکرد، به درآورد، و به جهان دوقطبی جامعتری رساند: جهان دوقطبی اومانیسم (بشرگرایی) و تئوئیسم (خداگرایی). پس موقعیت ژئوکالچر ایران در جهان امروز مقوّم جهان ژئوپارادایم دوقطبی خداگرا ـ بشرگراست.
و اگر فرهنگ ایرانی شیعی نبود، نظام دوقطبی نوین در جهان شکل نمیگرفت. اهمیت ژئواستراتژیک ایران در جهان از این روست که نه تنها خود یک قطب این نظام دوقطبی است، بلکه خود این نظام را شکل داده است. این یعنی بازیگری در عرصه جهانی. البته مایل نیستم این مطلب به نوعی خود بزرگبینی فرهنگی یا اعتماد به نفس کاذب بدل شود، زیرا موقعیت و جایگاه برتر داشتن، نیازمند زحمت و تلاش گستردهتر برای حفظ آن است. لذا از حیث توجه و تنبّه عرض میکنم تا به نوعی بتوان حساسیتها را نسبت به داشتهها و سرمایههای ملی و دینی برانگیخت.
با توجه به رویکرد انقلاب اسلامی به آینده جهان اسلام و نقش ایران در واقعه شریف ظهور حضرت ولی عصر (عج) جایگاه این موقعیت در این رویکردها چیست؟
با پدید آمدن نظام دوقطبی خداگرا ـ بشرگرا، موقعیت ژئوپارادایم ایران به عنوان مرکز جهان خداگرا، مقوّم رویکرد انقلاب اسلامی در جهان اسلام، به ویژه در حوزه الهام بخشی برای رهایی از سلطه بیگانگان بود که نمونههای آن در لبنان و فلسطین مشهود است. ظهور مهدی موعود (عج) متضمّن حضور دین در عرصه زندگی بشر و تقویت قطب خداگرا و بسط جامعه موحّدین و متقین در عالم است. موقعیت ایران کنونی، متضمن این حرکت بوده است و برای نهادینهسازی و تقویت آن باید تلاش کرد. گام بعدی که بسیار دشوار است، دینیسازی سبک زندگی بشر است. در واقع کار اساسی که رویکرد جدّی انقلاب اسلامی، پس از تحقق نظام ژئوپارادایم اومانیسم و تئوئیسم است، مسئله تحقّق سبک زندگی مهدوی است. اگر سبک زندگی بشر مهدوی شود، زمینهسازی برای ظهور به نتیجه خواهد رسید. موقعیت ویژه ایران امروز، در این مسیر بسیار مؤثر است.
وظیفه دولت اسلامی و مردم در قبال این موقعیت در سطح منطقهای و جهانی چیست؟
هر پدیده اجتماعی، در حرکت کلی خود از سه مرحله عبور میکند: ایجاد، حفظ و بسط. موقعیت کنونی محیطی ایران در نظام اجتماعی جهان امروز نیز از این قاعده مستثنا نیست.
مرحله نخست که مرحله ایجاد این موقعیت بوده، اکنون محقق شده است. باید این موقعیت را درک کرد. مرحله دوم، حفظ این موقعیت است. وظیفه دولت و مردم در این مقطع حساس، حفظ و پاسداشت این موقعیت بسیار ارزشمند است. امّا آنهم کافی نیست، بلکه باید به سراغ مرحله سوم رفت و مسئله بسط این موقعیت ممتاز را مدّ نظر داشت. اگر مرحله سوم، یعنی بسط موقعیت جمهوری اسلامی محقق شود، گامی در جهت زمینهسازی برای ظهور مهدی موعود (عج) محقق شده است. هوشیاری و بصیرت دولت و مردم از یکسو، و اهتمام به بسط این موقعیت از سوی دیگر، وظایف کلی ما در نسبت با موقعیت ممتاز ژئودکترین نهضت انتظار محسوب میشود.
موقعیتایران
ایران در جنوب غربی آسیا واقع است. آسیای جنوب غربی در حقیقت منطقه واسطه بین سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا است که ایران در این منطقه به نحو شدیدی از حوادث این قاره متاثر است. زیرا هر نوع واقعهای که در این قارهها به وقوع بپیوندد و یا روابط سیاسی و نظامی و اقتصادی و فرهنگی بین این سه قاره رخ دهد به صورتی بر ایران تاثیر خواهد گذاشت. سر زمین کنونی ایران که بخش عمده ای از فلات ایران تشکیل می دهد با بیش از ۹۰ درصد از مساحت در غرب این فلات واقع شده است. ایران کشوری است که به سبب موقعیت جغرافیایی و نیز دارا بودن منابع انرژی موقعیتی منحصر به فرد دارد. به همین دلیل در تمام گفتمانهای استراتژیک این موقعیت ممتاز را حفظ کرده است در دوره گفتمان ژئواستراتژیک متاثر از نظریههای قدرت دریایی ماهان،هارتلند مکیندر، ریملند اسپایکمن و کمربند شکننده کوهن، موقعیت جغرافیایی اش به علت اتصال به دریای آزاد و در اختیار داشتن تنگه استراتژیک هرمز و از همه مهمتر قرار گرفتن بین دو قدرت بری و بحری در استراتژیهای جهانی جایگاه بالایی پیدا نموده و بر مبنای همین جاذبه ژئواستراتژیکی موقعیت ایران به عنوان یکی از حلقههای مهم سد نفوذ اعتبار ویژه یافت. (عفیفی، ۱۳۸۹، www: o20. ir. htm).
ایران اگرچه از اقیانوسها و دریاهای بزرگ فاصله دارد ولی در دو سوی شمال و جنوب به دریا منتهی میشود. از طرف شمال با دریای خزر به عنوان بزرگترین دریاچه بسته جهان همسایه است. ارتباط دریایی از طریق این دریاچه با روسیه قزارقستان و ارتباط دریایی و زمینی با جمهوریهای آذربایجان و ارمنستان و ترکمنستان از اهمیت خاصی برخوردار است. از طرف جنوب ایران از طریق خلیج فارس و دریای عمان با دنیای خارج ارتباط دارد و بیش از ۸۵ درصد واردات و ۹۵ درصد صادرات ایران از طریق این منطقه صورت می پذیرد علاوه بر آن خزر و خلیج فارس دو منبع اقتصادی و تأمین انرژی ممتاز در جهان محسوب می شوند (طاهری و موسوی، ۱۳۸۷، ص ۵).
- حوزههای نفوذ ایران
ایران بر خلاف بازیگران منطقه ای و بازیگران مجاور بین المللی همانند هژمون جهانی در تمام زیر سیستمها حضور دارد. نحوه و طریق و ابزارهای نفوذ ایران، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی–تمدنی، دینی و استفاده از ابزار سازمانی است. در زیر سیستم خلیج فارس ایران از ابزارهای اقتصادی، سیاسی و تمدنی و دینی (اسلامی) و مذهبی استفاده می کند. در زیر سیستم خاورمیانه کوچک در موضوع فلسطین، لبنان و عراق، نقش فعالی ایفا می کند. در فلسطین از طریق نهضتهای آزادی بخش عمل می کند. در لبنان، نفوذ فرهنگی– دینی (زبان فارسی- اسلام) و تمدنی دارد و جنبش آزادی بخش و مقاومت (در مقابل تروریسم) نیز از ابزارهای نفوذ ایران است. در حوزه شبه قاره از مرزهای مشترک و حوزه تمدنی ایرانی– اسلامی به ویژه زبان و نژاد و دین مشترک استفاده می کند. در زیر سیستم قفقاز مذهبی (شیعه) ، فرهنگی– تمدنی عمل می کند. در زیر سیستم آسیای مرکزی این زیر سیستم در حوزه تمدن ایرانی قرار دارد. در این دو زیر سیستم مهمترین برگههای ایران، تاریخ و سنن مشترک، اسلام، زبان فارسی و سنتهای ایران (چون عید نوروز) است. به هر حال حضور فرهنگ ایرانی در این دو زیر سیستم قابل توجه است. ایران از طریق سازمانهایی چون اوپک، اکو، ۸- D، گروه ۱۵، با کشورهای همسایه و فرامنطقه ای و عمدتاً مسلمان همکاری می نماید. در زیر سیستم قفقاز علاوه بر جمهوری آذربایجان با گرجستان و ارمنستان نیز رابطه مناسبی برقرار کرده است. علاوه بر این راه آهن، خطوط لوله نفت و گاز و انتقال انرژی در اثر همکاری با ترکمنستان و قزاقستان و ارمنستان قابل توجه است. در این میان راه گرجستان قدرت قابل توجهی به ایران می بخشد. چرا که در راه های مواصلاتی جدیدی را برای ایران به ارمغان آورده است. (رضایی، ۱۳۸۴، ص ۱۸۴ - ۱۸۳).
۳-۳-۲- لبنان
واژه سامی"LBN” گرفته شده که دارای معانی متعددی همچون «شیر» و «سفید» است که شاید اشاره به کوههای سر پوشیده از برف لبنان دارد. در زبان انگلیسی نام لبنان را با حروف معرف the به مانند سودان و اوکراین و گامبیا به کار میبرند. اطلاق حرف معرفه the شاید بهاین خاطر باشد که وقتی ناماین کشورها به وجود آید به جای ممالک مستقل تنها مناطقی جغرافیایی محسوب میشدند. لبنان کشوری کوچک و کوهستانی در غرب آسیا و خاورمیانه و در کنار کرانه خاوری دریای مدیترانه است که پایتخت آن شهر بندری بیروت است. لبنان از شمال و شرق با کشور سوریه، از جنوب با کشور اسراییل و از غرب با دریای مدیترانه همسایهاست و جزیره قبرس نیز در نزدیکی سواحلاین کشور قرار دارند. تا قبل از جنگ داخلی ۱۹۹۰-۱۹۷۵ لبنان کشوری متمول در منطقه و پایتخت بانکداری جهان عرب محسوب میشد و تعداد زیادی توریست را جذب خود میکرد تا حدی که بیروت را به عنوان پاریس خاورمیانه میشناختند و همچنین به دلیل قدرت مالی بسیار لبنان را به عنوان سوئیس خاورمیانه میشناختند. بلافاصله بعد از پایان جنگ تلاشهای بسیاری صورت گرفت تا اقتصاد را بهبود بخشند و زیر ساختهای کور را از نو بسازند که نتایج مثبت آن در سالهای اخیر آشکار شدهاست. تا قبل از ابتدای سال ۲۰۰۶، کشور به ثبات و بازسازی لبنان به پایان رسید و تعداد بسیاری توریست به گردشگاههای لبنان سرازیر شدند. اما با شروع جنگ اسرائیل لبنان در ۱۲ ژوئیه ۲۰۰۶ تعداد بسیاری نظامیو غیر نظامیصدمه دیدند و خسارات بسیاری به زیر ساختهای کشور وارد شد و جمعیت گستردهای بی خانمان شدند. از سپتامبر ۲۰۰۶ دولت لبنان برنامه رسیدگی به اموال مخروبه بیروت، طیر و دیگر دهات واقع در جنوب لبنان را شروع کردهاست. آنجا که مردم لبنان در ۶۰ سال گذشته به شهرنشینی روی آوردهاند، بیشتر جمعیت این کشور در شهرها به ویژه در پایتخت آن بیروت و اطراف آن سکنی گزیدهاند. بیش از نیمیاز لبنانیها در بیروت زندگی میکنند. لبنان از شش استان (به عربی: ألمحافظه) تشکیل شدهاست. استان بیروت، استان جبل لبنان، استان شمالی لبنان، استان بقاع، استان نبطیه، استان جنوبی لبنان. مردم لبنان را گروههای نژادی و قومیگوناگونی تشکیل میدهند. عربها ۶۰٪، آسوریان و سریانیها ۳۶٪ و ارمنیها ۴٪، کردها و یهودیان ۱٪ جمعیت را تشکیل میدهند. از نظر جمعیت میانگین سنی مردم لبنان ۲۴٫۶ سال است. زبان رسمیلبنان عربی است، اما هریک از اقلیتهای نژادی به زبان خود سخن میگویند. زبان فرانسه نیز کاربرد دارد. پیروان دینها در لبنان مسلمان (۵۹٫۷٪) مسیحی (۳۹٪)، دیگر (۱٫۳٪). برآوردی که مردم لبنان را از نظر دین بررسی میکند این گونه است: ۵۹٫۷٪ مسلمان، ۲۷٪ مسلمان اهل سنت/۲۷٪ مسلمان شیعه، ۳۹٪ مسیحی، ۲۱٪ مارونی ۸٪ ارتودکسیونانی۵٪ دروز۵٪ کاتولیکیونانی، ۳/۱٪ پیروان ادیان دیگر میباشند. امروزه فرهنگ و هنراین ملت در آثار موسیقی آن ظاهر شده است. که بر دیگر ملل عرب نیز تأثیر گذاشته است. پس جای تعجب نیست کهاین کشور کوچک دارای فرهنگی فوق العاده غنی و زنده باشد. وجود گونههای بسیار قومیو مذهبی به رسوم پر بار موسیقی، آشپزی و جشنهای لبنان کمک بسیاری کردهاست. مخصوصاً در بیروت دارای هنر غنی است و نمایشها و نمایشگاهها و شوهای مد و کنسرتهای زیادی در طول سال در نگارخانهها، موزهها، تئاترها و اماکن عمومیبرگزار میشود. جامعه لبنان مدرن، تحصیل کرده و شاید قابل مقایسه با جوامع اروپایی مدیترانهاست. اکثر لبنانیها دو زبانه هستند و عربی و فرانسه صحبت میکنند. به همین دلیل لبنان عضو سازمان بینالمللی کشورهای فرانسوی زبان است. بااین حال زبان انگلیسی مخصوصا بین دانشجویان لبنانی رایج شدهاست. این کشور نه تنها محل تلاقی مسیحیت با اسلام بلکه دروازهای است که جهان عرب را به اروپا متصل میکند. از نظر تاریخ نخستین ساکنان شناخته شده لبنان، کنعانیها، مردمیاز نژاد سامی بودهاند که به احتمال زیاد با یونانیان دادوستد داشتهاند، ویونانیان آنان را فنیقی مینامیدهاند. فنیقیها قومیدریانورد و بازرگان بودند و قلمرو آنان شامل دولت-شهرهایی مستقل در شرق مدیترانه و مهاجرنشینهایی درکرانههای مدیترانه بود. کوروش بزرگ، فنیقیه را گشود، و به مدت دو سده، هخامنشیان فرمانروایاین منطقه بودهاند. از نظر جنگ داخلی در ماه آوریل ۱۹۷۵ (میلادی) مردان مسلح به روی کلیسایی در شرق بیروت آتش گشودند تا پیر جمیل موسس حزب فالانژ لبنان را ترور کنند. البته او جان سالم به در برد ولیاین سوءقصد باعث مجموعهای از اقدامات متقابل شد که در نهایت به جنگ داخلی ۱۵ ساله در لبنان منجر شد.
حزبالله لبنان سازمانی سیاسی- نظامیدر لبنان است. گروه حزبالله در اوایل سالهای ۱۹۸۰ و با الهام از ایدئولوژی اسلام سیاسی آیت الله روحالله خمینی در لبنان ظهور کرد. در زمان جنگ داخلی لبنان، حزبالله لبنان به کمک سپاه پاسداران انقلاب اسلامیایران، تعلیم نظامیداده شده و تحت حمایت مالی و سیاسی نظام جمهوری اسلامیایران قرار گرفت. [۶] حزبالله لبنان ۳ هدف اصلی را به عنوان آرمان خود اعلام کرده که عبارتند از: محو آثار امپریالیستی غربی در لبنان، مجازات فالانژهای لبنان و برپایی حکومت اسلامیدر لبنان.
حزبالله لبنان پس از سالها جنگ چریکی موفق به آزاد کردن جنوب لبنان از اشغال اسرائیل در سال ۲۰۰۰ شد.این گروه پس از آن به فعالیتهای سیاسی خود تحرک بیشتری داده و به کابینه و مجلس لبنان راهیافت.
هستهٔ اولیه حزبالله و ساختار تشکیلاتی آن متشکل از اسلام گرایان، نیروهای حزب الدعوه به رهبری علامه سید محمدحسین فضلالله، شاخه دانشجویی حزب الدعوه، مسئولان جنبش امل، اعضای جنبش فتح به رهبری ابوجهاد (خلیل الوزیر) و تمام گروههاو جریانهایی که از انقلاب اسلامیایران وایت الله روحالله خمینی تاثیر گرفته بودند شکل گرفت. [نیازمند منبع] سید عباس موسوی که در حملهی بالگردهای اسرائیلی به خودرو حامل وی و همسر و فرزندش در سال ۱۹۹۲ کشته شد، شیخ صبحی طفیلی، شیخ راغب حرب، شیخ عبدالکریم عبید، سید حسین موسوی، سید حسن نصرالله، سید ابراهیم امین السید، شیخ حسین الکورانی، شیخ نعیم قاسم، شیخ محمدیزبک، حسین خلیل، محمد رعد و محمد فنیش از جمله افرادی بودند که از حزب الدعوه و جنبش امل وارد حزبالله شدند.
حزبالله لبنان با انتشار مرامنامه جدیدی در سال ۲۰۰۹، صراحتاً بر اجراییک سیستم اسلامیبر پایه رأی مستقیم مردم و نه از طریق اجبار و تحمیل، تأکید نموده است. تأکید حزبالله مبنی بر نبود اجبار در اسلام، نوعی انعطافپذیری ایدئولوژیک جهت پذیرش اصل تغییر اولویتهای راهبردی را بهاین جنبش تزریق نموده است. در همین راستا، حزبالله معتقد است که نیل به مردمسالاری مبتنی بر رضایت مردم،یکی از اصول اساسی حکومت در لبنان باقی خواهد ماند. با تأکید بر نیاز به مردمسالاری مبتنی بر رضایت مردم و تشکیل دولت وحدت ملی، پیام سند جدیداین خواهد بود که حزبالله خود رایک بازیگر سیاسی عمده در لبنان بهشمار میآورد و فارغ از نتایج انتخابات، حکومت باید اصل توافق با حزبالله را مدّ نظر قرار دهد. براین اساس، حزبالله لبنان از سال ۲۰۰۹ چهرهای سیاسی به خود گرفت و بهطور جدی پا به عرصهی رقابتهای سیاسی گذاشت و در تمام انتخاباتهای پارلمانی و شهری لبنان حضور فعالی داشته است که برخی از آنها با پیروزی و برخی نیز با شکست همراه بوده است. در انتخابات پارلمانی ژوئن ۲۰۰۹ تمامیکاندیدهای حزبالله به پارلمان راهیافتند اما از آنجا که متحدان آنها در ائتلاف ۸ مارس موفق به کسب آرای مردم نشدند، گروه ۱۴ مارس (تحت حمایت غرب) با کسب ۷۱ کرسی پیروز انتخابات اعلام شد. اما به رغم شکست جریان ۸ مارس دراین انتخابات، حزبالله لبنان و متحدین آنها در پی سقوط دولت سعد حریری در ژانویه ۲۰۱۱ به دلیل استعفاییازده وزیر متعلق به گروه ۸ مارس، توانستند دولت را در اختیار بگیرند و تاکنون نیز که به روزهای پایانی عمر قانونی آن نزدیک میشویم، موقعیت سیاسی خود را حفظ نمایند.
نقشه ۳-۲
۳-۳-۳- سوریه
جمهوری عربی سوریه با مساحتی حدود ۱۸۵۱۸۰ کیلومتر مربع، هشتاد و هفتمین کشور جهان از نظر وسعت محسوب میشود. این کشور در جنوب غرب آسیا و ساحل شرقی دریای مدیترانه واقع گردیده و از شمال با ترکیه، از شرق با عراق و از جنوب با رژیم صهیونیستی و اردن، از غرب با لبنان و دریای مدیترانه هم مرز است. سوریه در منطقه خاورمیانه قرار دارد و از کشورهای مهم این منطقه به حساب میآید. از نظر مختصات جغرافیایی، سوریه بین مدار ۳۲ و ۳۷درجه شمالی و ۳۵- ۴۲ شرقی قرار دارد. این موقعیت حالت جغرافیایی سبب گردیده است که سوریه یک موقعیت مهم راهبردی از نظر بازرگانی و سیاسی بدست آورد و محل اتصال سه قاره مهم آسیا، آفریقا و اروپا گردد. این کشور نقطه اتصال مراکز صنعتی و بازرگانی اروپا و مراکز تولید نفت در منطقه خلیج فارس میباشد. در صورت بهبود وضعیت عراق این کشور میتواند محل عبور لولههای نفتی و گازی برای صادرات نفت و گاز ایران و عراق به اروپا از طریق دریای مدیترانه باشد. چنانکه اتصال راه آهن این سه کشور میتواند اهمیت بازرگانی سوریه را افزایش دهد، زیرا تجارت از این طریق هم سریعتر خواهد بود و هم وارد کنندگان نفت مجبور به دادن مالیاتهای کانال سوئز نخواهند بود. از نظر توپوگرافی این کشور را میتوان به دو منطقه جغرافیایی تقسیم نمود. کناره دریای مدیترانه که آب و هوایی مدیترانهای دارد و قسمت شرقی که شامل دشتها و مناطق بیابانی و خشک است که در نواحی مرزی اردن و عراق قرار دارد. درجه حرارت در بعضی از نقاط شرقی سوریه در تابستان تا ۵۰ درجه نیز میرسد، اما در دمشق درجه حرارت بندرت از ۴۰ درجه عبور میکند. در زمستان نیز حرارت کمتر به صفر درجه میرسد. رودخانههای سوریه عبارتند از:فرات، دجله، عاصی، بردی، یرموک، خابور، بلیخ، کبیر شمالی، کبیر جنوبی، عفرین، ساجور و السن، رودهایی هستند که در سوریه جاری میباشند. دریاچههای سوریه عبارتند از: دریاچه اسد که بر روی رودخانه فرات ساخته شده است دریاچههای دیگر عبارتند از قطینه بر روی رودخانه عاصی، ۱۷ نیسان بر روی عفرین، ۶ تشرین بر کبیر شمالی و دریاچههای کوچکی مانند مسعده، مزیریب در استان درعا و زرزور در استان ریف دمشق را میتوان نام برد. سوریه دارای چند سد معروف میباشد: سد فرات بزرگترین سد سوریه است که توسط شوروی سابق ساخته شده است در چند سال اخیر سدهای کوچکتری نیز در سوریه بنا شده است و سوریه در نظر دارد از تجربه کشورمان در سد سازی استفاده نماید. کشور سوریه دارای ۱۴ استان یا به زبان عربی محافظه بنامهای:۱ـ دمشق ۲ـ ریف دمشق ۳ـ قنیطره ۴ـ درعا ۵ـ سویداء ۶ـ حمص ۷ـ طرطوس ۸ـ لاذقیه ۹ـ حماه ۱۰ـ ادلب ۱۱ـ حلب ۱۲ـ رقه ۱۳ـ دیر الزور ۱۴ـ حسکه میباشد.
اهمیت استراژیک سوریه درمنطقه خاورمیانه
کشور سوریه در مدیترانه ازموقعیت خاصی برخودار است میتوان گفت کهاین کشور سرپل ارتباط سه قاره اروپا، اسیا، افریقا، میباشد سوریه با ۱۸۶ کیلومتر ساحل دردریای مدیترانه با کشورهای حاشیهاین منطقه ارتباط دارد بخصوص که سوریه ازطریق خط لوله نفت دربند بانیاس بخشی ازنیازهای نفتی کشورهای حاشیه را تامین میکند وازاین راه درمعادلات منطقه نقش دارد. موقیعت سوریه درخاورمیانه نیز قابل تامل است. همسایگی با رژیم اشغالگر قدس لبنان وعراق بهاین کشور موقعیت خاصی بخشیده است که بتواند در بازبهای سیاسی منطقه ازجایگاه بالایی برخوردار باشد در میان کشورهای عربی خاورمیانه اکنون تنها سوریه است که سکاندار مبارزه با توسعه طلبی رژیم اشغالگر قدس میباشد نزدیکی دیدگاه رهبران سوریه وجمهوری اسلامیایران دراین باره ودیگر معادلات منطقهی وجهانی نیز به اهمیت نقش سوریه درمیان کشورهای منطقه افزوده است.
بایک نگاه احتمالی به وضعیت کشورهای عرب خاور میانه متوجه میشویم که تنها سوریه است در بازیهای سیاسی منطقهای نقش مستقلیایفامیکند ودر عین حال صاحب در گاه خاص خود است به همین خاطر است که محققان روابط بین الملل تلاش میکنند تا راههایی برای جلب نظر دیدگاه رهبری سوریه در هماهنگی به غرب وبه ویژه امضا موافقت نامه وصلح با رژیم اشغالگر قدس پیدا کنند.
درگیری اسرائیل با سوریه محور اهمیت نظامی و استراتژیک بر ضد اسرائیل در منطقه است آنها همچنین متفق القولند که نیروهای مسلح سوریه تنها نیروی مسلح عربی درمنطقه است که واقعا امنیت اسرائیل را در معرض خطر قرار میدهد تمام منابع اسرائیلی برخطر سوریه تاکید میکنند و آنرا از لحاظ سیاسی ونظامیبه عنوان خطری برضد منافع اسرائیل و اهداف ان در منطقه عربی دانسته اند. این اظهار نظرها پس ازحضور نظامیسوریه در لبنان ازشدت بیشتری برخوردارشده است کوششهای مستمر حکومت حافظ اسد با همکاری شوروی سابق درجهت تقویت بینه نظامیسوریه سبب شد تا وضعیت ارتش سوریه در مرتبه نخست ازلحاظ حجم وتوانائیهای بین دیگر گروه های نظامیعرب همجوار با اسرائیل قرار گیرد اظهار نظرهای مسئولین اسرائیل نشان دهنده دیدگاه انها ازخطر سوریه است و اسحاق شامیر نخست وزیر وقت اسرائیل در۱۹۸۳م. اعلام نمود: رد پرزیدنت حافظ اسد آخرین فرد در سلسله رهبران عرب بعنوان خطربرای اسرائیل تلقی میشوند قرار دارد.
در سالهای گذشته حضور سوریه در لبنان بر اهمیت استراتژیک سوریه در منطقهای بیش از پیش افزوده است لبنان برای سوریه حکم منطقهای دارد که دشمنان سوریه به هدف ضربه زدن به منافع منطقهای وبین المللی دمشقیا به شکست واداشتن هرگونه طرح وبرنامه ریزی سیاسی ونظامیدمشق از آن طریق اقدام خواهد کرد البته موقعیت کشور لبنان بامنافع مالی واقعیت ملی سوریه پیوندهای ناگسستنی دارد وسوریه ناچار از مثبت موقعیت خویش در لبنان است تابتوان ضمن حفظ موقعیت استراتژیک خود در منطقه جنوبی ضربه زدن دشمنان به منافع ملی خویش رابگیرد بخصوص در مقطع زمانی حاضر که ناچار است در منطقه عربی به تنهایی با اسرائیل مقابله کند.
برخی کارکنان به اهداف و ارزش های سازمان، بسیار پایبند هستند و برای تحقق اهداف سازمانى، بسیار تلاش مى کنند و علاقه بسیارى به حفظ عضویت در سازمان دارند. این نوع تعهد را تعهد عاطفی می نامند. در این حالت، فرد به این دلیل در سازمان می ماند که به رسالت وجودی(مأموریت)، ارزش ها و اهداف آن، احساس و نگرش مثبتی دارد. فرد در سازمان می ماند تا اهداف و ارزش هاى مذکور را که باور عمیق به آن دارد، تحقق بخشد. کارمندانی که تعهد عاطفی بیشترى دارند، به ارزش هایشان بیشتر پایبند هستند و خود را به تحقق اهداف سازمان متعهد می دانند. (Sinclair & et al.2006)
۲-۴-۱-۳)تعریف تعهد هنجاری:
فرد به دلیل فشار هنجارها و اخلاقیات در سازمان می ماند. فرد به دلیل اینکه دیگران (به دلیل احساسات همکاران، توجه به کارفرما) درباره ترک سازمان قضاوت هایى درباره اش می کنند، سازمان را رها نمی کند. (Wiener,1982)
آلن و میر (۱۹۹۷) تعهد هنجاری را احساس تکلیف برای ادامه همکاری با سازمان تعریف کردهاند.
۲-۴-۱-۴)تعریف تعهد مستمر
تعهد مستمر، محصول فرایندهای حسابگران های است که یک کارمند به وسیله آنها، منافع متعددی مانند حقوق بازنشستگی و مستمری، ارشدیت، مرتبه و موقعیت اجتماعی و دسترسی به شبکه های اجتماعی را کسب می کند. این منافع با خروج کارمند از سازمان، از بین خواهد رفت. براساس یافته هاى پژوهش هاى اخیر، تعهد مستمر از سازه های فرعی میزان ایثار و فداکاری شخصی در ارتباط با ترک سازمان، و فقدان گزینه های جایگزین تشکیل شده است (Meyer, Stanle Herscovitch & Topolnytsky, 2002: 23, Powell & Meyer, 2004: 159)
در واقع فرد به این دلیل در سازمان می ماند که بر اساس تحلیل هزینه منفعت نتیجه می گیرد که نیاز دارد بماند.(Meyer and Allen, 1991)
۲-۴-۲)اهمیت تعهد سازمانی
تعهد و پایبندی میتواند پیامدهای مثبت و متعددی داشته باشند.کارکنانی که دارای تعهد و پایبندی هستند، نظم بیشتری در کار خود دارند، مدت بیشتری در سازمان می مانند و بیشتر کار میکنند.مدیران باید تعهد و پایبندی کارکنان به سازمان را حفظ کنند و برای این امر باید بتوانند با بهره گرفتن از مشارکت کارکنان در تصمیم گیری و رفاهم کردن سطح قابل قبولی از امنیت شغلی برای آنان، تعهد و پایبندی را بیشتر کنند. (Morhad and Garifin, 1995)
باقری و تولایی ) ١٣٨٩ ( به بررسی تاثیر تعهد سازمانی کارکنان بر عملکرد سازمان پرداخته و به این نتیجه دست یافتند که تعهد سازمانی کارکنان میتواند احساس رضایت، تعلق، وابستگی و دلبستگی آن ها به سازمان، عملکرد شغلی مطلوبتر، کاهش خروج کارکنان از سازمان، رفتار اجتماعی فعال، عدم غیبت از کار، نوع دوستی و کمک به همکاران و کاهش استرس شغلی و نیز موفقیت های مالی وافزایش اثربخشی و بهرهوری سازمان را به همراه داشته باشد.
همچنین تعهد سازمانی فراوان موجب افزایش بروز رفتارهای شهروندی سازمانی مى گردد. تعهد سازمانی
(تعلق عاطفی که یک فرد به سازمان احساس می کند(به نحو معناداری با برخی از جنبه هاى رفتار
شهروندی سازمانی ارتباط دارد. افراد متعهد به سازمان، فداکاری، ملاحظه و وظیفه شناسی بیشتری
نشان می دهند. نحوه جامعه پذیری سازمانی فرد و قراردادهای روانشناختی، تأثیر زیادى در ایجاد
تعهد هنجاری دارد. قراردادهای روانشناختی، بیانگر ادراک فرد از شرایط مبادله متقابل بین وی و
سازمان است، یعنی فرد تصور می کند که چه چیزی به سازمان می دهد و در مقابل از سازمان چه انتظاراتی دارد(Shore et al.,2004)
هر چقدر این انتظارات بیشتر برآورده شود، تعهد بیشتر است.
۲-۵)عجین شدن با شغل
لالر (۱۹۹۶) معتقد است که بسیاری از مدیران دریافته اند که مزیت رقابتی پایدار سازمانها، در گرو سرمایه های انسانی و کارکنانی است که با کارشان عجین شوند و نیل به اهداف سازمان را با تحقق اهداف فردی خود همسو بدانند تا مجموعه ی سازمان بتواند در محیط کسب و کار رقابتی جهان موفق شود.
این باور نیز وجود دارد که کارکنان با عجین شدگی شغلیِ بالا احتمالاً توجه، زمان، انرژی و منابع در دسترس خو د را برای انجام وظایف کاری شان به بهترین نحو ممکن، به کار می گیرند.
زنگ و زانگ(۲۰۰۹) معتقدند که عجین شدن شغلی ارتباط مستقیم و غیرمستقیمی با عملکردهای کاری دارد.
۲-۵-۱)تعاریف عجین شدن شغلی:
تاکنون عجین شدن شغلی با تعاریف و روش های متعددی در مجموعه ی مطالعات،تعریف شده است)بون و همکاران، ۲۰۰۷، ۹۴۲) از نظر کانانگو (۱۹۸۲) عجین شدن(آمیختگی ) با شغل منعکس کننده ی حالت شناختی هویت یابی روان شناختی فرد با شغلش است)کاترینلی و همکاران، ۲۰۰۸، ۳۵۵)؛ یعنی، حدی که کار یک فرد در مرکز توجهات زندگی او قرار گیرد وبه عقیده ی دوبین(۱۹۵۶ و ۱۹۶۸) “درجه ای است که فرد جایگاه کلی شغلی خود را به عنوان مهم ترین منبع ارضای نیازهای اصلی اش درک می کند.”
لوداهل و کجنر(۱۹۶۵) نیز، عجین شدن شغلی را به عنوان"درجه ی اهمیت شغل برای خود انگاره ی کلی یک فرد” تعریف کرده اند.
بنابراین، به نظر می رسد عجین شدن شغلی از سویی با خود انگاره ی فردی و درک افراد از آن چه، در زندگی مهم است و از سوی دیگر با ویژگی های سازمانی ارتباط دارد(موینیهان و پندی ، ۲۰۰۷، ۸۰۸)اعتماد از نقشی محوری در ایجاد، توسعه و بقای هر سازمانی برخوردار است . اهمیت فزاینده اعتماد در سازمان، ریشه در این واقعیت دارد که به منافع گسترده ی متقابلی برای افراد، گروه ها و، سازمانها منتهی می شود؛ از این رو، باید محور هر فعالیت سازمانی قرار گیرد(چوغتای و باکلی، ۲۰۰۹، ۵۷۵)
هر چند عجین شدن شغلی بیانگر تمایل یک فرد است؛ ولی یک رفتار نبوده و در عین حال ارتباط بالایی با رفتار دارد. پژوهش ها نشان داده اند که عجین شدن شغلی رابطه مستقیم یا غیرمستقیمی با عملکردهای کاری دارد(کانانگو، ۱۹۸۲ ؛ به نقل از : زانگ، زنگ و وی،۲۰۰۹، ۲۰۰) هم چنین، نتایج پژوهش ها نشان داده اند که عجین شدن شغلی، از سویی به عکس اعتیاد به کار، با سلامتی رابطه ای مثبت و از سوی دیگر، همانند اعتیاد به کار، هر دو با عملکرد شغلی رابطه ای مثبت دارند.(قلی پور، ۱۳۸۷، ۹۳)
۲-۵-۲)عجین شدن با کار و تعهد سازمانى
به اعتقاد اسکات و همکاران( ۱۹۹۷) عجین شدن با کار، اعتقاد هنجاری درباره ارزش کار در زندگی شخصی و ارزش قائل شدن ذاتی برای کار است. عجین شدن با شغل میزان علاقه واشتغال فرد به کار به لحاظ ذهن ، شناختى و روانشناختى واهمیت خاص شغل براى وى است. (Paullay & et al., 1994)
وقتی فرد با کار خود عجین می شود، از کار خود لذت می برد و خسته نمی شود. یک فراتحلیل با نمونه ۲۷۹۲۵نفر برگرفته از ۸۷ بررسى نشان داد که عجین شدن با شغل، با متغیرهایی مانند تعهد سازمانی، رفتارهای شهروندی سازمانی، انگیزش و عملکرد، رابطه مثبت و با غیبت وترک خدمت رابطه منفی دارد. (Brown, 1996, Diefendorff & et al.,2002)
جدول۲-۱) خلاصه ای از مطالعات استنباط سایبرلوفینگ به عنوان یک مخرب رفتار
نام محقق | سال تحقیق | ماهیت سایبرلوفینگ / سایبراسلکینگ | پیامد منفی سایبرلوفینگ |
Armstrong, Phillips, & Saling, | ۲۰۰۰ | استفاده از اینترنت | اعتیاد به اینترنت |
Malachowski | ۲۰۰۵ | سایبرلوفینگ | شایع ترین دلیل حواس پرتی در کار |
Scheuermann & Langford |
مشک رفت از خانه اما بوی او در خانه ماند
آن نیامد عاقبت در دست و این ویرانه ماند
خود نماند و داغ حسرت بر دل پروانه ماند
عاشق افتاده دل در گوشه ی میخانه ماند
اهلی سر گشته باری از غمش دیوانه ماند
وزن : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات / بحر رمل مثمن مقصور
موضوع کلی:عشق ورزیدن و سختی های راه عشق /
غزل مردّف با ردیف فعلی.
۱-دیوانه شدن دل، تشخیص./ تشلبیه زلف به مشک ، وجه شبه خوشبویی وسیاه بودن ، تشبیه مضمر است./
۲-گنج مراد، تشبیه بلیغ اضافی./ویرانه وگنج، تناسب دارد وبنا به اعتقاد قدما، گنج در ویرانه ها است.
۳-سرکشیدن شمع، تشخیص وکنایه از شعله ور شدن است./برق فنا، تشبیه بلیغ اضافی./داغ، ایهام است ۱-نشان ۲-سوزوگرما/ پروانه نماد عاشق وشمع نماد معشوق است .
۴-ساغر عشرت، تشبیه بلیغ اضافی./ساغر عشرت شکستن، کنایه از به هم خوردن عیش ونوش./افتاده دل، کنایه از شیدا وبی دل./
۵-شوخ پریوش، کنایه از معشوق زیبا روی./سرگشته، کنایه از عاشق./ ش، در غمش، مضاف الیه است./دیوانه قافیه است در مصراع اول وآخر تکرار شده است، تکرار قافیه در بیت دیده می شود./
غزل ۴۷۲
مشنو که بی تو ناله ی زارم هوس نماند
کس یک نظر ندید تورا کز تو چون گذشت
تا بر سمند ناز به خوبی بر آمدی
آتش زدم به سینه که مرغ دل مرا
اهلی هوس به بوس و کنار تو داشت لیک
پر شد جهان ز ناله مجال نفس نماند
او را ز حسرت تو نظر باز پس نماند
دامن گرفتن تو مرا دسترس نماند
زین بیش تر تحمل قید قفس نماند
جائی رسید عشق که هیچش هوس نماند
وزن:مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن / بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
موضوع کلی: بیان احوال شخصی وعواطف مربوط به زندگی
غزل مردّف با ردیف فعلی.
۱-زار صفت برای ناله. م در آن مضاف الیه می باشد./ پر شد جهان، اغراق است./ مجال، فرصت./
۲- نظر، چشم ومجازاً به معنی دیدن است./ چون، چگونه ./
۳-سمند، اسب زرد رنگ، سمندناز، تشبیه بلیغ اضافی./ برآمدن، فعل پیشوندی./
۴-آتش، مجاز از غم واندوه./ مرغ دل، تشبیه بلیغ اضافی/ مرغ و قفس ، تناسب./
۵-رسید به معنی رساند، کاربرد فعل مضارع در معنی فعل ماضی، ویژگی سبکی است./
غزل ۴۷۳
فلک به دور تو طفلی که در وجود آورد
کسی که قبله گهش آن دو طاق ابرو شد
دلم که کرد ز سودای عقل جمله زیان
تو شاه حسنی و مهمان عاشق درویش